نوشته شده توسط : رز

 

 
 
معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی با نامگذاری میدان “۹ دی” یا “بصیرت” مخالفت کردند

 

 معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی دو عضو دوم خردادی در شورای شهر تهران با نامگذاری میدان ۹ دی و میدان بصیرت مخالفت کردند

 روز چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۸ مرتضی طلایی عضو شورای شهر تهران از این شورا خواست تا میدانی در تهران را به نام بصیرت یا ۹ دی نامگذاری کنند اما معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی عضو کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر، از رأی دادن به طرح نامگذاری یک خیابان یا میدان به نام نهم دی امتناع کرد و این پیشنهاد نپذیرفتند.

حماسه‌ای که مردم ایران با حضور میلیونی خود در ۹ دی آفریدند جواب بزرگی بود به استکتبار جهانی از جمله آمریکا و اسرائیل و انگلیس جنایتکار.

ولی استکبار داخلی این حماسه و جوشش عظیم را که به انقلاب سوم هم نامگذاری شده به سخره گرفتند و حاضر به نامگذاری میدانی در تهران به نام "۹دی" نشدند. این بدین معناست که هنوز اینان فکر میکنند که مردم مسلمان که به حمایت ولی امر خود حضرت آیت الله خامنه ای به خیابانها آمدند و آن حماسه یزرگ را بوجود آوردند.

این حماسه بزرگ، بدون شک باشکوه‌ترین و بزرگترین اجتماع و راهپیمایی سراسری مردم ایران در ۳۰ سال گذشته بود. در این مساله هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. گواه این ادعا خود مردم ایران هستند که این حماسه بزرگ را خلق کردند. در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به ویژه تهران و قم، خود مردم شاهد هستند و تایید می‌کنند که تاکنون چنین اجتماع بزرگی را ندیده‌ بودند.

اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران بدانید و هوشیار باشید. این آخرین باری بود که این مردم با وعده های پوچ شما خام شدند و به اصلاحات رای دادند که شما به شعور و شرف آنان توهین کنید. زیرا ۹دی یک شعور و شرف بود که خالق آن مردم ایران عزیز اسلامی بودند.



:: برچسب‌ها: "شورای شهر تهران با نامگذاری میدان ۹ دی و میدان بصیرت مخالفت کردند" ,
:: بازدید از این مطلب : 168
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رز

 

«عزیزان من!...گفته بودم که غائله ایجاد می‌کنند شیاطین؛ هر روزی به اسمی. ما باید از این غائله‌ها جلوگیری کنیم، هوشمند باشیم، غائله‌ها را با هوشیاری توجه کنید و خنثی کنید. ممکن است پس از چند روز، یک غائله دیگر بلند بشود...ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسه‌ها نمی‌ترسیم.»
امام خمینی

ذرات هستی بار دگر محرّم حسین را به تعزیت نشسته اند. سالروز واقعه ای که در آن، خون ابی عبدالله (ع) آنچنان برکت می یابد که بقای اسلام را تا بقای دهر ضمانت نمود؛ آنجا که این خون تا مقام فرقان بالا رفته و محک حق و باطل برای تمام ادوار گشت.
این فیض نه تنها در سال 61 هجری عینیتی ملموس یافت که در قرن ها بعد نیز در آوردگاه حق و باطل نمود عینی یافته و به رسوایی و فلاکت ابدی هلهله کنندگانی دیگر در عاشورا انجامید؛ شاید اگر عاشورای 59 نبود و اگر عاشورای 88 نمی-بود، پرده جهل فرقه ای هرگز دریده نمی شد و گویی حسین نه یک بار، که هماره بایستی برای احیای دین جدش، سیوف کف زنندگان در عاشورا را به آغوش بکشد.
فتنه 88 که حوادث عاشورای آن کوس شقاوت را به فلک برد، محصول تعاون بر «اثم و عدوانی» بود که سران فتنه، سکوت خواص، مزدوران گروهک ها و تعدادی از حامیان مردمی ساده دل آنرا رقم زدند. اما اگر صفحات تاریخ را سی سالی به عقب بزنیم، با سلسله حوادثی مواجه می گردیم که تشابهات بنیادین و حتی روبنایی و رفتاری آن با فتنه اخیر شگفت آور است.
هرچند بسیاری از تحلیل گران بر اصل الگوگیری فتنه سبز از حرکت منافقین صحه گذارده اند، اما جای خالی پژوهشی مستند، در اثبات این مدعا به شدت احساس می گردد.
لهذا این نوشتار برآنست تا با مقایسه ای تطبیقی میان حوادث منجر به عاشورای 59 و آشوب خرداد 60 ، و وقایع سال گذشته، گامی در جهت شناخت ماهیت حقیقی و هزارتوی فتنه سبز بردارد. این سطور هم چنین می نمایاند که غائله هایی که به گفته امام خمینی(ره)، «شیاطین، هر روز به اسمی» برپا می-کنند هرگز منحصر به فرد نبوده و استخراج و شناخت محورهای مشترک آنان می تواند به بصیرت افزایی در قبال توطئه های آتی این جریانات کمک کند.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که هدف نگارش از مقاله، به موارد فوق خلاصه می گردد و قصد برچسب زنی های رایج در ژورنالیسم و تشبیه نمودن عاملین فتنه سرخ 60 و فتنه سبز 88  را ندارد؛ که هر گروه در جای خود «جرم عظیم» را به فعلیت رساندند و روزی پاسخ گوی آن خواهند بود؛ هرچند گو اینکه خود در یکسال اخیر عاملین فتنه چندان هم از دلبری  متقابل با پیش کسوتان فتنه گری ناخرسند نگشته اند!
خالی از اغراق است اگر اشتراکات و تشابهات گاه غیر قابل باور فتنه مارکسیستی- لیبرالیستی منافقین و بنی صدر در اوان انقلاب، و فتنه لیبرالیستی سبز را فراتر از صدها مورد بدانیم اما، ذکر تمام موارد و نیز بررسی تحلیلی آنان در این مجال نمی گنجد. لذا به بازگویی گذرا و گاه تیتروار برخی از این اشتراکات اکتفا می نماییم؛ باشد که این جستار مبنایی بر پژوهش هایی کامل تر گردد.

 
1.    شکست در انتخابات
به لحاظ زمانی هر دوفتنه در مقطع پس از انتخابات و شکست جریان فتنه به اوج رسید. سازمان مجاهدین خلق سال های نخستین انقلاب را در حالی سپری نمود که در هر انتخاباتی شکستی مفتضحانه تر از قبل می خورد و حتی نتوانست شخص رجوی را به مجلس بفرستد. مات شدن در میدان مردم سالاری و نومیدی از رقابت سالم باعث شد تا آنان «زیر میز زده» و بازی را برهم زنند. کاری که جریان فتنه در سال 88 نیز به انجام رساند.

 
2.    قدرت و قدرت طلبی
هدف هر دو بلوا قدرت بود. در اوان انقلاب، مجاهدین خلق که بنی صدر، آخرین نقطه امید خود را مخلوع یافتند برای کسب قدرت قیام نمودند. جالب آنکه رجوی علنا اعلام نمود که آشوب وی بخاطر شکست در انتخابات مجلس است! وی در حالی که در انتخابات تایید صلاحیت شده و رای نیاورده بود در اطلاعیه ای که به آشوب انجامید نوشت:
«بدون یک مجلس واقعاً ملی فراگیر نمایندگان طبقات و اقشار مختلف مردم، خبری از زندگی مسالمت آمیز در کار نخواهد بود.»(1)
جریان فتنه نیز که چهار سال دست خویش را از قدرت کوتاه یافته بودند، انتظار بیشتر را برنتابیدند و به رغم تایید صلاحیت نمایندگان خود و نه شنیدن از مردم در تفویض قدرت، فتنه را اوج بخشیدند.

3.    کودتا علیه رای مردم
ترکیب دو عامل فوق یعنی قدرت طلبی و ناکامی در رسیدن به آن موجب گشت که منافقین و فتنه گران جدید، به نام دموکراسی، دیکتاتور مآبانه علیه انتخاب مردم کودتا کنند. نوع ادبیات بکار رفته در توجیه این کودتا نیز از شباهت نگاه خود محور بینانه عاملان هر دو فتنه خبر دارد که یکی، تنها وقتی نظام را مشروع می پندارد که مسئول اول سازمان در راس امور باشد و در نزد دیگری، تنها وقتی رای مردم مشروع است که او پیروز انتخابات باشد.
4.    ماهیت سلبی
گفتمان هردو غائله بر منطق‌ دوانگاری‌ متضاد Binary opposition بنیان یافته است. گفتمانی رایج در انقلابات مخملی امروز،‌ که‌ با علم به پوچی خود و تهی یافتن چنته ی خویش از هنری چشم نواز، همواره‌ هویت‌ خود را در برابر "دگر " خود تعریف‌ می‌کند. به عبارتی در هر دو جریان شاهد آنیم که بیش از آنکه برنامه ی مشخص ارائه گردد، تنها هنر موجود، کوبیدن طرف مقابل (جریان حاکم بر نظام) است.

5.    قانون گریزی
 فتنه های 60 و 88 هر دو ناشی از آن بودند که عاملان آنها خود را فراتر از قانون می دانستند. رجوی شکست در انتخابات مجلس ، برکناری قانونی بنی صدر و چندین مورد دیگر را که کاملا قانونی اما برخلاف میل او بود برنتافت و کار را به خیابان ها کشاند. همین امر در فتنه گران نیز نمود یافت. مدعیان پیروی از امام درحالیکه از خروش ایشان در برابر قانون گریزان اطلاع داشتند و درحالی که قانون اساسی به تصریح شورای نگهبان را فصل الخطاب انتخابات دانسته، ضمن ادعاهایی واهی که هرگز به اثبات نرسید و با برتری دادن خود بر قانون، سیستم اردوکشی خیابانی را بر هر قانونی مرجح دانستند. جالب آنکه عاملان قانون گریز هر دوفتنه ماهها با اتهام قانون گریزی به حکومت و دولت، فلسفه ی وجودی خود را مبارزه با قانون گریزی اعلام نموده بودند.
6.    خطا در کمیت شناسی هواداران: «ما بی شماریم»
مشخص نیست این شعار واقعا توهّم حمایت اکثریت بوده و یا صرفا یک شوی فریبنده است. اما به هر روی همین توهم موجبات باورناپذیری شکست و انزوا را برای جریانات فتنه فراهم آورد. منافقین خود را نماینده «خلقی» می دانستند که اسیر حکومت اسلامی گشته است. بنی صدر نیز با مشاهده چند هزار هوادار در سخنرانی 14 اسفند، این جمعیت را در ذهن خود به ملت ایران تعمیم داده و به پشتوانه ی آن در برابر نظام ایستاد. رجوی جمعیت حاضر در 30خرداد را 500 هزار نفر اعلام داشت حال آنکه به اذعان گاردین، حداکثر سه هزار نفر در این فتنه حاضر بودند. در فتنه ی 88 شعار «ما بی شماریم» تا آنجا که یک شعار انتخاباتی- القایی بود، مشکل ساز نگشت اما قائلان آن، گویی خود نیز فریب خود را خورده و در اقلیت بودن را نپذیرفتند. تعمیم جمعیتی خاص از تهران به کل کشور در ذهن فتنه گران امری هویدا بود. اغراق های شگفت آور شبکه-های ماهواره ای در اعلام شمار معترضین حاضر در خیابان که گویی سران فتنه را نیز به خطا انداخت، اوج این رویکرد بود.

7.    خطا در کمیت شناسی مردم حامی نظام
اشتباه استراتژیک رجوی و بنی صدر و نیز سران فتنه 88 ارزیابی ناصواب از ارادت مردم ایران به انقلابی بود که خود آن مردم آنرا رقم زده بودند. ارادتی که انقلاب را نه قطعه قطعه و لیبرالی ، که با تمام ملزومات آن می خواست. متاسفانه نامزدهای شکست خورده انتخابات دهم درک نکردند که مواضع آنان سالهاست در بین مردم اکثریت جایگاهی ندارد و حتی اگر بپذیریم در این انتخابات 11 میلیون رای جابجا شده است، آنان این سوال را از خود نپرسیدند که پس چرا در شش انتخابات قبلی که از قضا در برخی از موارد خود مجری آن بوده اند ، مفتضحانه شکست خورده اند؟ البته در اینجا نیز کاملا مشخص نیست که این خطا ناشی از جهل بوده و یا تجاهلی عامدانه بوده است. چه ، آنکه در مواردی متعدد ایستادن در برابر حقایق عینی از حضور میلیونی مردم علیه خود را بسادگی انکار می کنند که نمی تواند ناشی از یک کژفهمی ساده باشد. به عنوان نمونه می توان به یکی از افتضاحات به بارآمده در شبکه بی بی سی و توسط مهاجرانی یاد نمود که وی ضمن تقلیل جمعیت میلیونی مردم در حمایت از جمهوری اسلامی به چند هزار نفر، از عدم استفاده از هلی کوپتر در فیلم برداری برای مشخص نشدن کمی جمعیت گفت، حال آنکه قاطبه تصاویر به صورت هوایی ضبط شده بود! این رویکرد زنگار زده که به انزوای بیش از پیش ضد نظام منجر گشته است کپی برداری کامل از منافقین است.
منافقین از نخستین سال های فتنه گری بر منزوی بودن جمهوری اسلامی تاکید داشتند تا جایی که حتی  حاضرین در انتخابات دوم خرداد 76 را 5 میلیون نفر ذکر کردند!

8.    خطا در کیفیت شناسی هواداران: «مقبولیت در هر حال»
اما اشتباه مهمتر از خطای کمّی، نقص در شناخت هواداران در نزد کنش گران فتنه 60 و 88 بود. بنی صدر به پشوانه رای 11 میلیونی خود (که محصول نفاق او بود) نتوانست بفهمد که این رای به بنی صدرِ آستانه ی انتخاباتی بود که از امام و خط انقلاب می گفت و نه بنی صدرِ 14 اسفندی که در برابر خط  امام ایستاده بود. در سال گذشته نیز ظاهرا تصور بر آن بود که آرایی که نمایندگان مورد حمایت جریان فتنه بدست آورده بودند، بسان پشتوانه ای پایدار است که در هر حال و در هر خطی که این نمایندگان قرار گیرند، از دست نخواهد رفت. حال آنکه بی وفایی نامزدها به شعارهای خود و ایستادن در برابر خط امام سرنوشتی رقت انگیز را برای آنان منتج گشت.

9.    فتنه گری از برج عاج
یکی از مهمترین انتقاداتی که طرفداران سران فتنه در اوان انقلاب به رهبران خویش می گرفتند، بی ارزش بودن هواداران و سرنوشت آنان در نظر این سران بود. رجوی که در مقطعی در خانه ای امن و مخفی، و پس از آن به همراه بنی صدر در آغوش سران فرانسه جای گرفته بودند، بی اعتنا به جان و سرنوشت هواداران بی پشتوانه، دستور آشوب خیابانی می دادند که به دستگیری گسترده ی آنان می انجامید. یکی از اعضای سابق منافقین می گوید:
«[سازمان می گفت] بهای انقلاب خون است. اما رجوی از این بهای انقلاب فقط کنار گود نشستن و دستور دادن را بلد بود»(2)
اما قطعا انتقاداتی این چنینی از رهبری فتنه جدید، کمتر نبوده است که کشیدن کاریکاتور رفتار عافیت طلبانه سران فتنه از سوی دیگر فتنه گران نمونه ای از آن است. اپوزیسیون ضد نظام که خود از آپارتمان های مجلل لندن به خط دهی مشغولند، لیدرهای داخلی را به عافیت طلبی و بیانیه محوری متهم می سازند.
10.    جنگ «احزاب» علیه کیان جمهوری اسلامی
ویژگی مشترک دو فتنه آن بود که احزاب و جریانات اپوزیسیون از قطب های متضاد فکری پشت به پشت یک دیگر تاختن به ارکان جمهوری اسلامی را آغاز نمودند. در فتنه نخست احزاب لیبرال مذهبی و لائیک و مائوئیست ها، و در فتنه اخیر مدعیان خط امام، مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و ... هم پیاله شدند. تاحدی که سران فتنه، هم آوا با سران صهیونیسم، اعدام عوامل انفجار شیراز که کلا به انتخابات نامربوط بود نیز محکوم نمودند! فاطمه حقیقت جو نیز در جمع تعدادی از معلوم الحالان گروه رجوی و رضا پهلوی، به درستی از هم هدف بودن این فتنه گران سخن راند.

11.    گل آلود نمودن فضای سیاسی
در باب تشخیص حق از باطل، علاوه بر معیارهای اصولی، مبهم و شلوغ نمودن فضا را می توان کارویژه همیشگی افرادی دانست که از رسوایی و تهی بودن چنته خود از استدلال در فضای آرام هراسناکند. رجوی تنها اندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در دانشگاه تهران ملتهب نمودن فضا را استارت زده و این کار را به کمک سایر گروه ها، ادامه داد. سخنرانی های هیجانی، درگیری های تعمدی و زرگری خیابانی و اعلامیه های آتشین زمینه را برای فتنه 59 و 60 مهیا ساخت.
در سال 88 از ماه ها قبل از انتخابات گل آلود نمودن فضا با تاسیس کمیته های مختلف با هدف پیش گیری از تقلب، هشدارهای معنی دار به شورای نگهبان و .. ، در سلب اعتماد مردم و خارج نمودن کشور از فضای آرام و دموکراتیک کوشیده شد. اعلامیه های احساسی، ادعای پیروزی پیش از آغاز انتخابات و حتی در مواردی دعوت مردم به شورش در صورت شکست، گوشه ای از این مصادیق بود.

 12.    تکیه بر دموکراسی کف خیابانی
تکیه بر اردو کشی کف خیابانی را در هیچ یک از گونه های فکری رایج در اندیشه سیاسی اعم از لیبرال، مارکسیستی و اسلامی نمی توان یافت. این شیوه ی قلدر مآبانه صرفا نوعی آنارشیسم قدرت طلبانه است که مع الاسف در دهه های اخیر و در مقاطع سال 60 و 88 از سوی جریاناتی پی گیری شد. در حالی که فتنه  گران به نقض مردم سالاری معترض بودند از ضد مردمی ترین شیوه برای تحقیر رای مردم بهره جستند. اما همان سان که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند:
«حل و فصل همه اختلافات در سر صندوق رأی است نه در کف خیابان ها» (3)

13.    تکیه بر میلیشیا جهت تخریب اموال عمومی و ترور
فاجعه انگیزتر از مورد فوق بهره گیری سران فتنه 60 و 88 از میلیشیا بود.
«اتوبوس ها را به آتش بکشید، باجه های تلفن را خرد کنید، از هرجا که شده و لو از بیمارستان های جنازه بدست بیاورید و روی دست بگیرید، میان مردم ببرید، مثل دوران انقلاب مردم را با رنگ خون آشنا کنید»(4)
دستورالعمل فوق که در سی خرداد 60 صادر گشت بار دیگر در فتنه سبز مطاع گشت. شبکه های ماهواره ای و برخی سایت ها در کنار تکرار این دستورات، علنا به آموزش خراب کاری مشغول بودند. سران فتنه نیز با به خیابان کشاندن مردم و زمینه سازی برای میلیشیای ترور و تخریب از آنان حمایت عملی نمودند.

14.    تهدید و فرار به جلو
در هر دو فتنه و در ماه های منتهی به آن شاهد چنگ و دندان نشان دادن فتنه گران برای نظام بوده ایم. رجوی اعلام می کند:
«بگذارید تأکید بکنیم٬ وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت، و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم. آن وقت خودتان پشیمان خواهید شد.» (5)
در یکی از بیانیه های موسوی می خوانیم:
«اگر حسن‌ظن و اعتماد مردم از طریق صیانت از آرای آنان پاسخ داده نشود و یا آنها نتوانند برای دفاع از حقوق‌شان به نحوی مدنی و آرام واکنش نشان دهند، مسیرهای خطرناکی در پیش خواهد بود که مسئولیت قرار گرفتن در آنها بر عهده کسانی است که رفتارهای مسالمت‌آمیز را تحمل نمی‌کنند» (6)

15.    سکوت خواص
بدون شک مطمئن ترین راه برای شناخت ریشه ها و زمینه ی فتنه-ها، واکاوی دقیق نقطه نظرات ولی فقیه می باشد. بازخوانی سخنرانی های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مقطع دو فتنه گواه دغدغه هایی بسیار مشابه می باشد. هر دو بزرگوار در بیت الغزل سخنان خویش بارها و بارها از دو جهت احساس نگرانی می نمودند. یکی از این جهات، سکوت یارانی بود که به آنان چشم یاری داشتند. مطالعه سخنرانی تاریخ ساز امام در غائله  ای که در فتنه ی 59 و 60 به بهانه لایحه قصاص نشان می دهد که اکثر خطاب ایشان نه به جبهه ملی و منافقین به عنوان عامل اصلی غائله که به خواص مدعی دین داری است که در این رابطه سکوت نموده اند؛ دغدغه ای که با دلی پر درد باید اذعان داشت که خلف ایشان نیز بارها از آن پرده برداشت اما گویی برخی اراده ی شنیدن نداشتند.

16.    عدم مرز بندی با دشمن
دیگر دغدغه ی کلیدی و مشترک امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در ماهیت مشترک این دو فتنه آن بود که کنش گران آن، تنها یک مرز را برای خویش تعریف ساخته بودند و آن مرز بندی با ارکان جمهوری اسلامی بود؛ اما در سوی دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را برای هم پیالگان خود قائل نگشتند و از کف و سوت صهیونیسم جهانی به هیجانی مضاعف دست یافتند. امام در سخنرانی طولانی و تاثر انگیز خویش، از «دوست نمایانی» گلایه دارند که منافعشان نگذاشت با دشمنان و حتی مرتدین مرزبندی کنند:
«..این هایی که پیوند کرده اند با جبهه ملی، پیوند کرده اند با این منافقین، پیوند کرده اند با این منحرفین، من با اینها کار دارم، شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید آیا تکلیف شرعی فقط این است که فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید... «سعدی از دست دوستان فریاد» ، ما این دوست نماها را چه بکنیم...» (7)
اما همگان مشابه این اظهار دردمندی ها را در سخنان یک سال گذشته مقام معظم رهبری بسیار به یاد دارند. ایشان بارها «مرزبندی» با دشمنان را جزو «شاخصه های اصلی» برشمرده اند، شاخصه ای که نه فتنه گران و نه برخی از خواص از آن سربلند بیرون نیامدند.

17.     تاکید موهوم بر وحدت
سیری کوتاه در مواضع جریان فتنه در یک سال اخیر شاهد تاکید بی سابقه و مشکوک به وحدت است. مشخص نیست که این جریان چرا به یک باره و آنگاه که کاملا از نفوذ در قدرت نومید شده اند دم از وحدت می زنند و اینکه  چرا حال که ولی فقیه وظیفه همگان را مرزبندی قاطع و روشن با دشمن دانسته-اند به یاد وحدت افتاده اند. پر واضح است که مقصود آنان از وحدت، هم سنگری با چه جریاناتی است؛ چه آنکه اگر مقصودشان وحدت خود با نیروهای درون نظام باشد ، پس چرا شاهد هتاکی-های هرروزه آنان به این نیروها هستیم! شگفت تاریخ آنکه تقابل مرزبندی و وحدت موهوم بدون اندک تفاوتی در جریان فتنه 60 ساری بود. درحالی که امام خمینی بارها به بنی صدر در خصوص مرزبندی با دشمنان قسم خورده تاکید می فرمود وی تاکید داشت:
«وحدت مسلمان ها را با مرزبندی به هم نزنید» (9)
18.    هتک احکام اسلامی
در فضای گل آلود ناشی از فتنه ابتدای انقلاب، گروهی به رهبری جبهه ی ملی فضا را غنیمت شمرده و به احکام و مقبولات اسلام چون قصاص تاختند. امری که در فتنه ی اخیر نیز نمودی واضح یافت و طغیان علیه احکامی چون دیه و مهریه از جانب برخی از پیش قراولان فتنه  نمونه آن بود.

19.    هتک حرمت علما
به رغم آنکه موسوی در مناظره خویش و در ادعایی جالب، احمدی نژاد را به تقابل با علما متهم ساخت،ا گذر ایام وی را در برابر مراجع عظام قرار داد. اما این امر در فتنه رجوی نیز مسبوق به سابقه بود. وی حتی مقام علمی علما را نیز مصون از تعدی باقی نمی گذاشت:
«علامه[طباطبایی] چون دید دیالکتیکی ندارد ٬ قرآن را نمی-تواند تفسیر علمی بنماید»!! (8)

 20.    ادعای پیروی از خط امام
فتنه گران 60 و 88 در حالی تمام قد در برابر تمام میراث امام خمینی (ره) از جمله فصل الخطاب بودن ولی فقیه، قانون مداری و .. ایستادند که منافقانه از خط امام دم می-زنند و از همین راه توانستند موقتا هوادارانی را دست و پا کنند.
اشخاص و رسانه های فتنه گر، در یک سال گذشته مرموزانه خط امام را برجسته می سازند؛ هرچند تصویری کاملا مطابق با یوتوپیای لیبرالی خویش از ایشان ارائه می دهند. این درحالی است که کمتر اشارتی به مبادی و مبانی اندیشه ایشان نمی-گردد و مشخص نمیسازند که طغیان علیه قانون و نافرمانی از ولی فقیه تاچه حد با آرمان های امام سازگار است. مروری بر ادبیات مشابه نزد فتنه گران 60 بخوبی می تواند جوانان را آگاه سازد که تبلور دورویی تا چه حد در فضای سیاست میسور است. در ادبیات بنی صدر عبارت «خط امام» کلید واژه می-باشد:
«خط امام احترام به خواست مردم است....خط امام خط وحدت است»(10)
رجوی نیز که امام را«سمبل و چهره درخشان جنبش جاری میهن»،«مجاهد اعظم»،«عظیم الشأن و رهبر عالیقدر جنبش ما» معرفی می نمود در خطاب به ایشان می گوید
«ما آزادی خود را مدیون مجاهدت وجانفشانی های خلق رزمنده و ستم کشیده ایران در پرتو الهامات آن زعیم استوار وسازش ناپذیرهستیم» (11)
21.    سیاه نمایی
رجوی پیش از تقابل کامل خویش در خرداد 60 در برابر نظام مردمی ، بیش از دوسال را به ترویج ناکارامدی انقلابیون و سیاه نمایی افراطی اوضاع اقتصادی اختصاص داد. بنی صدر نیز در این میان او را تنها نمی گذاشت:
«امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به 100 میلیارد تومان می رسد. پنبه کشور 54 درصد کاهش داشته، چغندرقند 19 درصد و میزان سفارش گندم به خارج 2 میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40 درصد کاهش تولید داشته است. میزان تورم در کلی فروشی 30 درصد و در جزیی فروشی 35 درصد است»(12)
فتنه گران جدید از آغازین روز شکست در انتخابات نهم، به شیوه ای شگفت آور به سیاه نمایی اوضاع مملکت پرداختند و در ایام فتنه این روند اوج یافت. مروری بر مناظرات گواه همین امر است که گویی دولت نهم کمترین گامی را در چهار سال برنداشته است و حتی سیاست خارجی پویای دولت که پس از سیاست خارجی ذلیلانه ای که تعطیلی تمام مراکز هسته ای کشور و توافق سعد آباد انجامید، توانست جمهوری اسلامی را به عضوی غیر قابل انکار در باشگاه هسته ای تبدیل کند، مورد اهانت قرار می گیرد. طبعا شبکه های ماهواره ای وابسته به سیا و انگلیس نیز در این راه موسوی و کروبی را یاری دادند.

22.    تناقض فکری : علیه مردم، برای مردم
رجوی و بنی صدر هوچی گری را بر هر نوع استدلالی ترجیح می-دادند. اظهارات آنان همواره سراسر تناقض بود. به عنوان نمونه در سازمان مجاهدین حمله به مردم را در راستای خدمت به آنان و بیدارسازی آنان در احیای مردم سالاری معرفی می شد!
«تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه می اندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه
مبارزه پیدا کنند و رو در روی نظام قراربگیرند.»(13)
 تناقضاتی مشابه در یکسال اخیر نیز کم نبوده اند. خروج علیه دموکراسی با هدف احیای دموکراسی نمی تواند تفاوتی ژرف با حمله رجوی به مردم در راستای مردم سالاری داشته باشد.

23.     تناقض رفتاری؛ ورود به انتخابات بدون پذیرش ملزومات آن
نیک واضح است که هرفردی در ورود به یک سیستم آزاد است اما آن گاه که آن را مختار خویش میسازد، طبعا قوانین و ملزومات آن را پذیرفته است. مضحک است که یک بازیکن، در کشاکش یک مسابقه علیه قانون آفساید طغیان کند. اما گویی این امر در عالم سیاست چندان هم عجیب نیست. در فتنه ی اخیر در حالی نامزدهای شکست خورده به انتخابات ورود نمودند که تمام ملزومات و سیستم آنرا پذیرفتند اما در میانه راه علیه این سیستم انتخاباتی برآشفتند. این تناقض رفتاری در خصوص رجوی نیز به نوعی دیگر وجود داشت وی نیز درحالی نامزد انتخابات شد که نه تنها ملزومات انتخابات، که حتی قانون اساسی را قبول نداشت. با لختی درنگ می توان دریافت که این رفتار متناقض ناشی از قدرت طلبی، تا چه حد در بروز فتنه ورود داشته است.

24.    پناه به دشمن
بدیهی است که تهی بودن از پشتوانه ای چون ملت، جریانات مخالف را به پشتوانه های خارجی که با زر و تزویر برایشان آغوش گشوده اند کشیده خواهند شد. در کشاکش جنگ با عراق، منافقین به دریوزگی در برابر صدام رفته و به عنوان عامل وی در برابر وطن خود در جنگ ایستادگی می کنند، بنی صدر نیز در غرب، سرنوشتی مشابه را در برابر خود دید.
در فتنه ی اخیر نیز بسیاری به غرب گریخته و در پناه دشمن فتنه گری نمودند. برخی از بازماندگان نیز پناهی جز آستان رسانه های آمریکا و انگلیس نیافتند.
25.    حمایت قاطع دشمن از سران فتنه
اقتدار جمهوری اسلامی موجب گشته است که دشمن از هرگونه تعدی مستقیم به ایران نومید گشته و دل به پیاده نظامان ایرانی خود خوش نماید. همانانی که بدون داشتن پاسپورت انگلیسی و اسرائیلی، دستورات آنان و امثال شارپ را سرلوحه قرار می دهند. فتنه ی رجوی به یک باره رئیس جمهور آمریکا و رژیم صهیونیستی را در قله ی امید قرار داد. در این میان حمایت های قاطع فرانسه از بنی صدر نیز قابل ذکر است. این حمایت ها نه تنها لفظی که در عمل نیز تبلور یافت به گونه ای که فرودگاه واشنگتن از سه روز پیش از عملیات مرصاد با هدف انتقال نیرو به عراق در اختیار منافقین قرار گرفت.
درحالی که امام خمینی (ره) موکدا و مکررا بر این معیار پای می فشردند که تعریف دشمن از ما ملاکی برای خطا بودن مسیرماست، اما سران فتنه کمتر وقعی به این شاخص معرفی شده ننموده و تمجید های رجوی، شیمون پرز ، اوباما و... را با آغوش باز پذیرا گشتند. همین یک جمله اوباما کافیست تا بالاترین ننگ را برای جریان فتنه به همراه آورد:
«موسوی به منشاء الهام بخش آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند»

26.    نقطه عطف خواندن اغتشاش
تشابه بی چون و چرای دو فتنه آن بود که رجوی هماره بر نقطه عطف بودن و زنده نگاه داشتن روز ذلت بار خروج آشوب-گرانه در 30 خرداد تاکید داشت. موسوی تا مدتی به تبدیل راهپیمایی کذایی 25 خرداد به نقطه ای عطف دل بسته بود و بر زنده نگه داشتن یاد این روز ننگین تاکید می نمود.

27.     القای وجود بحران و انسداد در کشور
فتنه گران دیروز و امروز پیاپی از واژه ی بحران در تشریح اوضاع کشور استفاده می کردند. این رفتار علاوه برآنکه در نظر آنان می توانست زمینه ساز آشوب گردد، ناشی از حس خود بزرگ بینی فتنه گران داشت. آنان در ذهنشان آنچنان جایگاهی از خود ترسیم نموده بودند که کنار ماندن خود از قدرت را مساوی با بحران و انسداد در کشور می دانستند. در نشریه سازمان مجاهدین می خوانیم:
«بن بست سیاسی جامعه ما، اینک بیش از هرزمان دیگر خود را به نمایش گذاشته است»(14)
موسوی در بیانیه شماره 5 خود ادعا دارد:
«استقبال عظیم از انتخابات اخیر در درجه نخست مرهون تلاش‌هایی بود که برای ایجاد امید و اعتماد در مردم صورت گرفت تا برای بحران‌های مدیریتی موجود و نارضایتی‌های گسترده اجتماعی که انباشت‌شان می‌تواند کیان انقلاب و نظام را نشانه رود، پاسخی شایسته فراهم شود»
نیز آنکه وی در بسیاری بیانیه های خویش در صدد آن بود که با القای بن بست در نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که سیستم انتخاباتی بر اساس آن بنیان نهاده شده است تنها راه نجات را یارکشی خیابانی جلوه دهد. امام خمینی این خصوص می فرمایند:
«نگویید که ملت با من است٬ ملت با اسلام است٬ نه با من است نه باشما و نه با دیگری... ملت اسلام را می خواهد. ملت شخص نمی خواهد...شما به بن بست رسیدید. اشتباه می کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمی رسد... این مردم اسلام را می خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه ای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند... آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم...نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم... همه باید مقید به این باشید که قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد... اگرمی خواهید که [ مردم] ازصحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را»(15)
28.      اتهام شکنجه زندانیان
محور تبلیغاتی هردو فتنه، ادعای شکنجه زندانیان بود که بجز تک مواردی غیر سیستماتیک، تمام این ادعاها به رسوایی مدعی ختم گشت. بنی صدر در 28 آبان 59 ،با ادعای شکنجه ی آگاهانه و روتین، تلاش نمود افکار عمومی را برای اغتشاش آماده سازد. این ادعا به کرات از جانب رجوی نیز تکرار می-گشت. در فتنه ی اخیر نیز ادعاهای مشابه بسیار بود که نمونه ی آن ادعای شکنجه ابطحی و عطریان فر بود. ادعای شکنجه حربه  ای ثابت در پروپاگاندای ضد نظام بوده  است که هدف آن جلب توجه جوانان احساسی بوده است. یکی از منافقین آزاد شده از زندان که شصت جای بدنش در اثر سیگار سوخته بود در افشاگری علیه سازمان می گوید:
«با این کار می خواستم دیدگاه خانواده های زندانی را نسبت به رژیم عوض کنم. چون تبلیغ زندانی بیش ازحد برخانواده ها تأثیر گذاشته بود و خانواده ها فشار زیادی به بچه ها برای همکاری وارد می کردند. ...طی سه شب، هنگام دستشوی زندانیان، با سیگار پا و دست و کمرم را می سوزاندم» (16)

29.    شهید سازی ساختگی
یکی دیگر از راه های تشویش اذهان و ایجاد ناآرامی در کشور شهید سازی بوده است که این روند در فتنه اخیر، دقیقا از فتنه منافقین الگو برداری شده است. طاهره باقرزاده از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق در کتاب قدرت و دیگر هیچ می نویسد «...در سال 60 برای آشنا شدن شرایط درون زندان و نحوه بازجویی ها گزارشات متعددی میخواندم. در یکی از این گزارشات سازمان نوشته بود که " پروین پرتوی در زیر شکنجه جان خود را از دست داده است ". همچنین نامی از "فرشته مصلحی " در یکی از گزارشات سازمان بود که وی نیز کشته شده است. پس از دستگیری فرشته و پروین را دیدم و از اینکه خبر ناقص و کذب بوده درون خودم به خاطر تاثیراتی که در نتیجه این گزارشات در من ایجاد شده بود رنج میبردم»
 ترانه موسوی، سعیده پورآقایی و ...  سوژه هایی بودند که سبزها مدعی شدند  به قتل رسیده اند. آنان اعلام کردند پورآقایی پس از دستگیری و شکنجه توسط ماموران، سوزانده شده و در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است! از جمله نکات جالب توجه درباره این شهید زنده سبزها، حضور شخص میرحسین موسوی در مراسم ختم وی در 7 شهریور سال گذشته در مسجد قلهک بود که همگان را به تعجب واداشت و فضاحتی فراموش نشدنی را به بارآورد.  چندی بعد این دختر فراری به خانواده اش تحویل شد.
«کیوان رفیعی،عامل کد دار منافقین ضمن تماس با احمد باطبی دیگر اپوزیسیون فراری لیست دروغینی درخصوص کشته شدگان را جهت اعلام به از طریق مخملباف و محسن سازگارا در اختیار علی رضا بهشتی، مشاور ارشد میرحسین موسوی قرار داده است»  (17)

30.    اتهام تجاوز
کپی برداری دقیق تاکتیکی از عملکرد منافقین امری است که حتی جزئیات تبلیغاتی را نیز شامل می شود. ادعای تجاوز به زندانیان بارها از جانب منافقین تکرار گشت که متاسفانه بار دیگر اما اینبار از جانب یار دیروز انقلاب و دیگر افراد تکرار گشت و حتی ادعا شد که برخی از زندانیان پس از هتک حرمت کشته شده اند. حال آنکه مشخص شد که افراد مذکور اصولا دستگیر نشده اند و یکی در کشور خارج به تحصیل مشغول بوده و دیگری بخاطر اختلافات خانوادگی مدتی متواری و پس از مدتی به خانه بازگشته بوده است!
31.    نوع نگاه به مردم
در نگاه فتنه گران مردم تا آنجا ارج دارند که پیرو هوای آنان باشند. تحقیرها، ناسزاها و اتهامات سخیفی که پس از هر خروش میلیونی علیه ضدنظام نثار مردم می شد و بازگویی آن در شان این نوشتار نیست هرگز از یادها نمی رود. مشابه این عصبانیت از جانب گروه رجوی نیز مسبوق به سابقه است:
«این همه خون دادیم ٬ [ مردم] یک لحظه هم نیامدند از تظاهرات ماپشتیبانی کنند ٬ باز بگو خلق کدام خلق؟ که هیچ چیزحالی اش نیست. ما داریم برای چه کسانی خون می دهیم؟»(18)

32.    هجمه به ولایت فقیه از طریق تعدی به ارکان اقتدار آن
اشتراک عبرت آموز دیگر میان منافقین قدیم و منافقین جدید آن بود که در حالی که جرأت تعدی مستقیم به ولایت فقیه را در خود نمی دیدند، برای نیل به اهداف شوم خود در تضعیف نظام اسلامی، به پایه های اقتدار این مقام می تاختند. منافقین و بنی صدر تا مدتها با برافراشتن ادعای خط امامی بودن نیروهای حزب اللهی، سپاه، حزب جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان و... را مورد هجوم و تخریب قرار می دادند. این امر در فتنه اخیر نمودی واضح تر یافت و فتنه گران در عین ادعای پذیرش خط امام و اصل ولایت فقیه، تمام همّ خویش را در تخریب وجهه شورای نگهبان یادگار امام خمینی (ره) بکار بستند.

33.    حمله سبعانه به افراد دارای ظاهر مذهبی
یکی از جلوه های شقاوت فتنه گران 60 که عینا در سال 88 تکرار گشت حمله وحشیانه به افراد بیگناهی بود که تنها  گناهشان داشتن ظاهر مذهبی بود؛
 «تمامی مکان ها و مغازه ها دست فروشی ها و ماشین هایی که عکس های خمینی و دیگر مقامات رژیم را داشته باشند... افرادی که به نماز جمعه می روند باید ترور شوند. کلیه ی افرادی که به مسکونی ها و مغازه های مشکوک رفت و آمد دارند و تیپ حزب اللهی دارندبایست ترور شوند و محل نیز منهدم گردد» (19)
اما در حافظه ایرانیان تبلور چنین رفتاری در فتنه 88 نیز وجود دارد حمله به پایگاه های بسیج، به شهادت رساند چندین بسیجی، تعدی وحشیانه به بسیاری از زنان و مردان دارای ظاهر مذهبی که گوشه های کوچک از آن در صداو سیما منعکس گشت، بار دیگر سخن مقام معظم رهبری را ثابت نمود که هدف فتنه یک انتخابات و چند رای نیست. حسین شیخ الحکما از اعضای بازداشت شده ی سازمان منافقین در فتنه نخست به طعنه می گوید:
«متوجه شدید بدنه نظامی جمهوری اسلامی همین افراد بودند، یا بقال بودندیا فروشنده لوازم خانگی و یا لبنیاتی» (20)

34.   هتک حرمت عاشورای حسینی
حماقت پایدار دشمنان دین بار دیگر در قالب فتنه های مورد بحث تبلور یافت. معاندین در حالیکه در جریان ناآرام سازی کشور بیش از هرچیز به حضور مردم نیاز داشتند، غافل از ارادت آنان به سالار شهیدان هم ساز با آل زیاد به پایکوبی در عاشورا مشغول شدند؛ یک بار در عاشورای 59 توسط حامیان بنی صدر و بار دیگر در عاشورای 88 و توسط حامیان سران فتنه. این اقدام ابلهانه بوضوح مرگ فتنه  گران را تسریع بخشیده و بیش از هر زمان ماهیت ضد نظام را هویدا ساخت.

35.    استفاده از شیوه تحریک غیر مستقیم
مقایسه رفتاری موسوی و بنی صدر در نوع دعوت مردم به شورش نیز جالب توجه است. هر دوی آنان هرگز مردم را به ترور و خرابکاری و آسیب به اموال مردم دعوت ننمودند اما در عمل و به صورت غیر مستقیم زمینه ساز آن بودند. حتی پس از آنکه به نتیجه کار خود در کشته شدن بیگناهان و خرابکاری ها نیز پی بردند بر مشی غلط خود پای فشردند. موسوی و کروبی با تجاهل به سرنوشت هر راهپیمایی غیر قانونی و کشته شدن چندین بیگناه، بازهم بر ادامه راهپیمایی هایی که تماما مقدمه آشوب و تجاوز به جان و مال مردم بود اصرار ورزیدند.
در فتنه اول بنی صدر از آن روی که هنوز کاملا دست خویش را رو نساخته و اسیر معذوراتی بود به شیوه  ای غیر مستقیم از قیام مسلحانه رجوی حمایت کرد. به عنوان نمونه رجوی آنگاه که از سوی نظام برای تحویل سلاح هایشان و کنار گذاشتن مشی مسلحانه تحت فشار بود، در یک شوی تبلیغاتی هماهنگ با بنی صدر اعلام می کند به شرطی سلاح را زمین می گذاریم که بنی صدر بر تامین منافعمان تضمین دهد که بنی صدر نیز با جمله ی معنا دار و تاریخ ساز «من چه تضمینی می توانم بدهم؟» علاوه بر اینکه بیش از پیش به رجوی نزدیک شد، بصورت غیر مستقیم برای غائله 30 خرداد چراغ سبز نشان داد.

36.    پنهان داشتن اهداف بنیادین و علم نمودن اختلافات ظاهری
در فتنه 88 یکی از تلاش های مهم رهبر انقلاب بر آن بود تا غافلین را از این امر آگاه سازند که برهم زدن انتخابات، کف خواسته های فتنه گران است. آنان در حقیقت کیان و ارکان نظام را هدف گرفته بودند اما با پنهان نمودن مقطعی و عوام فریب خواسته های حقیقی شان جابجایی چند رای را علم نموده بودند. گفته های خوئینی ها در فتنه نخست، آنهم یک روز پس از غائله خرداد 60 و مقایسه آن با مواضع او در فتنه دوم، علاوه بر عبرت آموزی بسیار در تحول یک فرد، گواهی بر مسبوق به سابقه بودن تاکتیک مورد بحث فتنه گران است:
«بحث از یک فرد نیست که اگر مسئله، یک فرد بود این همه جنجال نداشت. اینجا بحث از یک جریان است؛ جریان آمریکایی ضداسلامی... آقایان مخالفین، آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکایی ضداسلام را با خط اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام، به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید؟... شما هنوز نشنیدید که امام گفتند که من بیش از یک سال صبر کردم ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم... آیا باز هم می گویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است؟» (21)

37.    سوء استفاده از شعارهای آستانه ی انقلاب
بهره گیری از شعارهای انقلاب، علیه انقلاب، از پارادوکسیکال ترین نمایش هایی بود که البته توجه هیچ کس را جلب نکرد. در فتنه 88 همانانی که از شعف آتش زدن مساجد و قرآن ها در پوست نمی گنجیدند خود حامی گفتن الله اکبر بر پشت بام ها شدند! اما تورق تاریخ، فتنه گران جدید را با این سوال مواجه می-سازد که آیا حرکت دقیقا در همان مسیری که منافقین پیموده بودند و فراموش ننمودن حتی تاکتیک های جزئی آن می تواند از سر اتفاق باشد:
«در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد می کند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «الله اکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانة ضدّ مردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رییس جمهور دکتر بنی صدر، در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند.» (22)

38.    اهانت به عکس امام خمینی (ره)
یکی از تاکتیک های فتنه گران در هدم مبانی اعتقادی مردم که مع الاسف بسیاری آنرا یک اتفاق ناخوشایند و نه عملی سازماندهی شده برشمردند، آن است که با تک اهانت ها و پرده دری های به ظاهر پراکنده، قبح آن را به آرامی شکسته و زمینه را برای حرکات بعدی خود فراهم نمایند. پاره نمودن عکس امام خمینی (ره) در سخنرانی بنی صدر در سالروز درگذشت مصدق و نیز تکرار همین عمل در فتنه ی اخیر اما، بیش از آنکه عاملان و حامیان غیر مستقیم آنان را به مقصود برساند، به انزوای آنان کمک نمود.

39.    رسوایی «نماز اولی ها»
یکی دیگر از عجایب تکرار تاریخ در هر دو فتنه حضور افرادی بود که قصد داشتند با استفاده از نمادهای دینی از جمله نماز جمعه به هدم دین بپردازند. رسوایی این رفتار منافقانه در حدی بود که نه تنها عاملان بیرونی و پنهان آن را سودی نبخشید، که انتشار تصاویر نوع نماز خواندن مختط، همراه با کفش و توام با روزه خواری آنان در هر دو فتنه، پرده از ماهیت و اهداف آنان برداشت.
40.    سرنوشت؛ انزوا
با مروری دوباره بر مبانی فکری و رفتار متناقض نمای منافقین قدیم و جدید پیش بینی سرنوشت آنان و انزوای زودهنگام فتنه  گران کار دشواری نیست. بنی صدر و رجوی با ایستادن تمام قد در برابر نظام جمهوری اسلامی و به خیابان کشاندن اعضا و سمپات های سازمان در 30 خرداد جهت خونریزی و خرابکاری، ریزش عمده ی طرفداران خود را رقم زدند. حوادث بعدی از جمله پناه بردن به غرب و صدام، شرکت در جنگ علیه ایران و... نیز به جدا شدن بسیاری از اعضای سازمان انجامید و اکنون اعضای سازمان معدود به دوسه هزار نفر از افرادی است که به زور سرنیزه در اردوگاه اشرف به گروگان گرفته شده اند و هر روز خبر فرار یا کشته شدن تعدادی از آنان توسط سران فرقه به گوش می رسد.
اوضاع اجتماعی فتنه گران جدید نیز چندان بسامان تر نیست و با روشدن ماهیت آنان، میلیونها نفر از رای دهندگان به آنان، با حضور در راهپیمایی های تاریخ ساز از آنان ابراز برائت نموده اند. لهذاست که تلاش های دریوزه مآبانه در به میدان کشیدن مردم به نفع خود، تنها به نضج طنزهایی چون اسب تراوای مهاجرانی انجامید.

41.    سرنوشت؛ آوارگی
بدیهی است که جریاناتی با خاستگاه و رویکرد مشترک، سرنوشتی مشترک نیز خواهند داشت. بازخوانی عاقبت عبرت آموز ایستادگی در برابر حکومت اسلامی و مردم، گواه آنست که انزوا تنها مجازات دنیوی فتنه گران نبوده است. خروج بنی صدر با لباس زنانه و فرار ذلت بار رجوی به خارج و مخفی شدن چندین ساله ی وی گوشه ای از این سرنوشت است. امروز نیز شاهد اعتراضات گسترده مردم عراق برای اخراج بازماندگان گروه رجوی از کشور هستیم؛ اما تاکنون هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنان نبوده است.
رنگ رخساره فتنه گران امروز نیز خود گویای تمام واقعیت است. عده ای به دامان روباه پیر گریخته و خشم انقلابی مردم از خیانت سران فتنه موجب گشته است تا آنان نیز به گفته کروبی «بر سر قبر پدر»شان نیز نتوانند بروند!

42.    سرنوشت؛ خودزنی و فروپاشی ائتلاف نفاق
براساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام تنها تعاون و دوستی-ای پایدار خواهد بود که براساس ایمان پایه گذاری شده باشد. اتحاد بنی صدر و گروه رجوی که در دوران فتنه  آنچنان مستحکم بود که رجوی دختر بنی صدر را به عقد خویش درآورد پس از فرار از کشور از هم گسیخته و هریک بدگویی دیگری را آغاز نمود؛ رجوی همچنین دختر بنی صدر را بسان تفاله ای طلاق داد.
با مشخص شدن شکست قطعی فتنه ی 88 ، به یک باره نوک تیز برخی از حملات فتنه گران از سمت نظام به سوی همراهان دیروز نشانه رفت. در حالی که سران فتنه در تلاشند تا اختلافات بنیادین و روزافزونشان مسکوت بماند اما پیاپی اخبار این اختلافات و تخریب ها رسانه ای می شود. حامیان آنان نیز زبونانه به جان یکدیگر افتاده و هر شبکه ماهواره ای، مزدور دیگر را به سخره می کشد، یک روز کاریکاتور سران فتنه را و روز دیگر سادگی خود را مضحکه قرار می دهند؛ به این امید که بتوانند مقصر این سرنوشت مشترک با منافقین دیروز را بیابند.
و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون

 پی نوشت ها:
1.    نشریة مجاهد، ش 114: ص24
2.    بصری، فواد، سی خرداد آغاز نسل کشی انسان ها توسط فرقه رجوی، پایگاه اطلاع رسانی نجات
3.    خطبه های نمازجمعه خرداد 88
4.    فوزی، یحیی، استراتژی و عملکرد سازمان مجاهدین خلق..، متین، ش 34، ص 105
5.    کیهان 3/11/58
6.    بیانیه شماره 5 موسوی
7.    صحیفه نور، سخنرانی 25/3/60
8.    سازمان مجاهدین خلق پیدایی..، ج2، ص  235
9.    سخنرانی عمومی، 17 شهریور 1359
10.    همان
11.    روزنامه های وقت 2/11/57
12.    سخنرانی بنی صدر 22 بهمن 1359
13.    اظهارات فاضل مصلحتی،  کارنامه سیاه، مناظرات زندان اوین، دادستانی انقلاب٬ ج 1،ص 157
14.    نشریه مجاهد 8/3/60
15.    روزنامه جمهوری اسلامی، 7/3/60
16.    فیلم ویدئویی محمود محمدیان به نقل از سازمان مجاهدین..، ج2 ، ص 495
17.    خبرگزاری فارس، 23/3/89
18.    فاضل مصلحتی از مسئولین سازمان، ن ک کارنامه سیاه منافقین، ج 2 ، ص 117
19.    راستگو، علی اکبر، مجاهدین در آئینه تاریخ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 52
20.    کارنامه سیاه ... ، همان
21.    کیهان 1/4/60
22.    اعلامیه شماره 27 سازمان مجاهدین، نشریه مجاهد



:: برچسب‌ها: "سرنوشت؛ خودزنی و فروپاشی ائتلاف نفاق" ,
:: بازدید از این مطلب : 112
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رز

 

بسمه تعالی

 

 

 

متن کامل کیفرخواست سران فتنه

 

 

 

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ یَشْعُرُونَ

 

سوره مبارکه بقره، آیات 11 و  12

 

 

 

انتخابات دهم ریاست جمهوری "پتک جمهوریت"  بر سر دشمنان قسم خورده نظام اسلامی بود و حماسه 40 میلیونی ایرانیان در این انتخابات بیش از پیش پیوند عمیق ملت و حاکمیت را آشکار نمود اما در این میان برخی اتفاقات تلخ آن چنان بر مذاق دشمنان این مرز و بوم شیرین بود که تا ماه ها بعد از آن با ترفندهای تبلیغاتی خاص خود سعی بر تحت الشعاع قرار دادن اصل موضوع را داشته و با بزرگنمایی حواشی خودساخته در این میان، به قصد انتقام از ایران و ایرانی وارد عرصه شدند.

 

اما بدون تردید در این میان باید به جای شناسایی معلول، به سراغ علت ها رفت.

 

 دروغ بزرگ "تقلب در انتخابات" در حالی مطرح شد که با گذشت قریب به 18 ماه از 22 خردادماه 88، همچنان سندی دال بر این ادعا ارائه نشده است و از سوی دیگر عدم همکاری کاندیداهای معترض با شورای نگهبان و حتی سر باز زدن از همکاری با شورای منتخب، بیش از پیش بر شعله های این آتش کور افزود تا جایی که به تبع حوادث بوجود آمده از این فضای احساسی، ده ها تن از هموطنانمان کشته شده و ماه ها کشور با تحمیل فشارهای غیر ضروری، از بسیاری از برنامه های بلند مدت خود بازماند.

 

 

 

از سوی دیگر برگزاری دادگاه های متهمان حوادث پس از انتخابات اگرچه حاکی از عزم جدی دستگاه قضا نسبت به برخورد با عوامل این فتنه بزرگ بود لکن اکتفا به برگزاری دادگاه های محاکمه عوامل دست چندم و بعضا عناصر فریب خورده جریان کودتای سبز، پیام ناخوشایندی برای ملت ایران داشت و آن هم عدم اراده دستگاه قضایی جهت برخورد با عوامل و مسببین این حوادث تلخ بود.

 

 

 

بنا بر قاعده "العدل اساس الملک" حداقل انتظاری که از دستگاه قضا می رود رعایت عدالت در برخورد با متهمان حوادث پس از انتخابات است نه آنکه محاکمه عناصر دست چندم و فریب خورده این فتنه، مبدل به حلقه مصونیت برای سران فتنه باشد.

 

 

 

میرحسین موسوی؛ فرزند میر اسماعیل:

 
 

 طبق بند 9 ماده 33 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، تقلب در انتخابات جرم به شمار می‌رود

 

 و طبق ماده 697 قانون مجازات اسلامی «هر كس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جرائد یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به كسی امری را‌صریحاً نسبت دهد یا آن‌ها را منتشر نماید كه مطابق قانون آن امر جرم محسوب می‌شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید... .»، خود این اقدام جرم و افترا است،

 

و نامبرده بحث عمل تقلب را مستقیما و صراحتاً به وزارت كشور، شورای نگهبان و دولت نسبت داده كه این قطعاً افترا است و وی باید برای اثبات مدعای خود به دادگاه احضار گردد.

 
 

از سوی دیگر با توجه به رأی مشورتی قوه قضائیه مبنی بر اینكه اگر افترا یا توهینی نسبت به یك شخصیت حقوقی باشد، اما شواهد و قرائن دلالت به این داشته باشد، این نسبت دادن به یك شخصیت حقوقی در واقع به یك شخصیت حقیقی بر می‌گردد كه حق شكایت با عنوان افترا برای شخصیت حقیقی موجود در شخصیت حقوقی كه ناظر به اوست، ثابت است،

 
 
 

 یعنی در مورد اخیر شواهد و قرائن موجود دلالت بر این دارد كه تقلب در انتخابات را به وزیر كشور و اعضای شورای نگهبان نسبت داده‌اند لذا وزیر كشور دولت نهم می‌تواند در این خصوص اقامه دعوا كند كه البته طبق ماده 727 قانون مجازات اسلامی این جرم حتماً باید یك شاكی خصوصی داشته باشد.

هم چنین بر هم زدن امنیت كشور موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی، تبلیغ علیه نظام موضوع ماده 500 قانون مجازات اسلامی و تحریك مردم به جنگ و کشتار و هشدار موضوع ماده 512 قانون مجازات اسلامی، از دیگر جرائمی است كه نقش میرحسین موسوی در آنها غیرقابل انکار است و نگاهی به بیانیه های وی طی ماه های پس از انتخابات به خوبی بر این نکات صحه می گذارد.

 
 

 و در نهایت اجتماع و تبانی برای ارتكاب جرائم ضد امنیت داخلی كشور موضوع ماده 610 قانون مجازات اسلامی، اخلال در نظم عمومی موضوع ماده 618 قانون مجازات اسلامی، مزاحمت برای زنان و اطفال موضوع ماده 619 و تخریب، نهب و غارت، موضوع مواد 675، 676، 677، 683،687 و 689 قانون مجازات اسلامی است كه به وفور در پرونده این مخل امنیت ملی به چشم می خورد

 
 

 و طبق ادله و شواهد موجود با توجه به علم متهم به نتایج تجمعات غیرقانونی، تظاهرات و اختلال عرفی كه بین علت و معلول یعنی بین تجمعات و تخریب‌ها موجود است، موسوی با اغتشاشگران وحدت قصد داشته و این وحدت قصد محرز است.

 
 

 لذا با توجه به اینكه اگر كسی به تجمع تحریك كند در واقع به تخریب تحریك كرده است، به همین دلیل وی طبق ماده 619، 618، 675، 676، 677،683، 687، 689 قانون مجازات اسلامی كه این موارد غالباً با موضوع تخریب، نهب و غارت، مزاحمت برای زنان و افراد و اخلال در نظم عمومی است، معاونت در جرم محسوب می شود و بدون تردید خون های ریخته شده در این میان همچون شهدا؛ امیرحسام ذوالعلی، غلام کبیری، داوود صدری، فاطمه رجب پور، سرور برومند و... همگی حاصل علت اصلی است که همان تحریک مردم برای حضور در خیابان ها و در نهایت سو استفاده اوباش از فرصت بدست آمده و قتل و غارت و کشتار مردم بی گناه است.

 
 

 و از همین دست است "خداجوی" خواندن اوباش روز عاشورای حسینی که با حمله به اماکن عمومی، شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر داده و عزاداران سالار شهیدان را با سنگ، چاقو و قمه مضروب ساختند و مضاف بر اینها، نامبرده در تاریخ 10 بهمن ماه 88  ضمن دیدار با کروبی، با محکوم کردن اعدام 2 تروریست (آرش رحمانی پور و محمد علی زمانی) علنا اعدام این 2 عضو گروهک تروریستی پادشاهی را محکوم می نماید.

مهدی کروبی، فرزند احمد:

 

 افزون بر اتهامات متهم قبلی (میرحسین موسوی) که در مورد عملکرد مهدی کروبی نیز صدق می کند، ادعاهای شاذ و سراسر کذب نامبرده در جریان حوادث پس از انتخابات از جمله تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی که علیرغم گذشت بیش از 15 ماه از زمان این ادعا هنوز یک سند نیز در این رابطه ارائه نشده است، از لحاظ حقوقی می‌تواند توهین، افترا یا تشویش اذهان عمومی محسوب ‌شود و به نظر می‌رسد این ادعاها بیشتر به افترا نسبت به دستگاه‌های امنیتی و قضایی كشور نزدیك باشد.

 
 

 لذا با توجه به اینکه وی نتوانست این "دروغ بزرگ" را ثابت كند به نظر می‌رسد از نظر حقوقی قابل پیگیری ذیل جرم افترا می باشد.

 
 

 بر طبق ماده 697 و 698 قانون مجازات اسلامی اگر به یك شخصیت حقوقی تلویحا اعمالی كه بر خلاف حقیقت بوده و كذب محسوب می‌شود، نسبت دهند و قصد تشویش اذهان عمومی اثبات شود، شخص مدعی مجرم شناخته شده و دادستان با توجه به عمومی بودن جرم می‌تواند راسا اقدام كند.

 
 

 از سوی دیگر از آنجایی که مسئولیت برگزاری هرگونه تجمع غیر قانونی با ترتیب دهندگان تجمع است، در روز دوشنبه 25 خرداد ماه سال 88 به دعوت نامبرده و دیگر بانی اصلی فتنه (میرحسین موسوی) راهپیمایی غیر قانونی و فاقد مجوزی در خیابان آزادی تهران برگزار شد که دنباله آن به بروز آشوب و اشتهار سلاح و درگیری مسلحانه و حمله به مراکز نظامی، تخریب اموال عمومی و خصوصی و تاسف بارتر از همه مرگ و جراحت تعدادی از هموطنان مان انجامید.

 
 

 از آنجا که نقش نامبردگان در برپایی و حضور در این تجمع بدون مجوز و همچنین ادبیات به کار رفته در سخنرانی آنان آشکارا در ارتکاب این جرایم نقش داشته و بیانیه های پی در پی آنها در تکوین و تداوم آشوب ها و ریخته شدن خون فرزندان این کشور تاثیر فراوان داشته اند،

 

 عناوین «تحریک و ترغیب وقوع جرم» در بند یک و «تسهیل وقوع جرم» در بند 3 ماده 43 قانون مجازات اسلامی تحقق یافته، در معاونت ایشان به صورت تعدد معنوی در ارتکاب جرایم قتل عمدی (ماده 206) جنایت عمدی نسبت به عضو (ماده 269) ، احراق و تخریب اموال غیر (ماده 675و 677) و تخریب اموال عمومی (ماده 687) مذکور در قانون مجازات اسلامی نمی توان تردیدی داشت، طبق ماده 43 قانون مذکور اقدامات ایشان بدون شک تحت عنوان معاونت در این جرایم قابل پیگیری است.

 

 

 

همچنین بنا بر حکم ماده 44 همان قانون، حنی اگر عاملین اصلی و مباشران جرایم فوق به هر علتی محاکمه و مجازات نشوند، معاونین جرایم فوق قطعا به صورت مستقل قابلیت محاکمه و مجازات را دارند.

 
 
 
 

 . جدای از موارد مذکور می توان بیان داشت که وقتی بردن آبروی فرد در سیستم ما دارای مجازات است زیر سؤال بردن صحت عملکرد یک نظام بدون اثبات آن چیزی فراتر از افترا بوده و باید برای آن مجازاتی سنگین در نظر گرفت.

 

اسلام برای آبروی فردفرد انسانها احترامی بسیار قائل است (حرمه المومن کحرمه الکعبه) پس به طریق اولی، حرمت نظامی که بر آمده از خون هزاران شهید و جانفشانی مومنان بسیار است، ارزشی صدچندان دارد و لذا جای قانونی در این خصوص که حرمت شکنی نسبت به نظام را جرم تلقی نماید، خالی است.

سید محمد خاتمی؛ فرزند سید روح الله:

نامبرده اگر چه نسبت به دو متهم دیگر کمتر ورود شفاف داشته است، لکن عملکرد و مواضع وی طی فتنه پس از انتخابات به خوبی روشن می سازد که ضلع سوم این فتنه را هدایت و راهبری می کرده است.

 

از جمله اظهارات وی در 19 مهر88 در دیدار با جمعی از همفکرانش، دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را که تعداد بسیار زیادی از آنها با گروهک های تروریستی پژاک و انجمن پادشاهی در ارتباط بودند "انسان های بزرگ" می نامد که می توان همین امر تبلیغی به نفع گروهک های تروریستی های مخالف نظام را به عنوان جرم مصرح در ماده 500 قانون مجازات اسلامی مورد بررسی قرار داد.

 

هم چنین صدور بیانیه های تحریک آمیز (31 خرداد 88) به همراه ادعاهای کلی فاقد سند و هم چنین سخنرانی در شب عاشورای حسینی در حسینیه جماران که با بند بند صحبت های وی حضار سوت و کف می زدند و عملا با هتک حرمت مراسم عزای سالار شهیدان آن را به مراسم سوت و هلهله مبدل کردند از دیگر اقدامات نامبرده است.

 

بنابراین اقدام نامبرده مصداق بارز معاونت در جرم موضوع ماده 726 ناظر به ماده 498 و 500 قانون مجازات اسلامی می باشد.

 

 رونوشت به:

 آیت ا... آملی لاریجانی؛ ریاست محترم قوه قضاییه

حجت الاسلام محسنی اژه ای؛ دادستان کل کشور

دکتر جعفری دولت آبادی؛ دادستان عمومی و انقلاب تهران

دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در کیفرخواستی حقوقی علیه سه عامل اصلی کودتای انکلیسی-آمریکایی سال88، با استناد به مواد قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی از قوه قضاییه خواستند تا بدون اهمال با این سه خائن ملی برخورد کرده و این نوکران بیگانه را به سزای اعمال ننگینشان برساند.





:: برچسب‌ها: "متن کامل کیفرخواست سران فتنه" ,
:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رز

 

مشروح سخنراني احمدي‌نژاد در ضاحيه

رئيس جمهور ضمن تشكر از رئيس‌جمهور لبنان "مشيل سليمان "، رئيس مجلس "نبيه بري " و نخست وزير لبنان "سعد حريري " و نيز "سيد‌حسن نصرالله " دبيركل حزب‌الله لبنان، از همه مردم، گروه‌ها، طوايف، بزرگان و علماي لبنان نيز تقدير و تشكر ‌كرد و افزود: با افتخار اعلام مي‌كنم كه ملت ايران تا آخر در كنار شما خواهد ايستاد. رئيس جمهور گفت: ‌از ابعاد اقدامات اشغاگران در افغانستان و عراق و اخيراً در پاكستان به خوبي معلوم است كه هدف آنان شناسايي عوامل احتمالي حادثه 11 سپتامبر نبوده بلكه اين حادثه صرفاً بهانه‌اي براي حضور در منطقه و پيگيري اهداف استعماري آنها بوده است.


 

محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور كشورمان ‌طي سخناني در اجتماع صدها هزار نفري مردم لبنان در ورزشگاه "الرايه " در ضاحيه بيروت، لبنان را مهد خداپرستان و آزادگان، مدرسه مقاومت و ايثارگري در برابر زورگويان جهان و نماد حماسه و جهاد دانست و گفت: ‌لبنان ‌پرچم برافراشته عزت و استقلال و نگين درخشان منطقه است و زيبايي انديشه، بلندي روح و پاكي قلب مردم در كنار زيبايي اين ديار، يك مجموعه كم‌نظير و يك هديه بزرگ خداوندي است.

وي ‌سفر به "لبنان سرافراز " و ديدار با مسئولان و مردم آن را براي خود به‌مانند يك روياي‌ شيرين توصيف كرد و افزود: ‌من از سرزمين امام خميني (ره) آمده‌ام تا بهترين سلام‌ها و ارادت قلبي ملت ايران و رهبري گرانقدر را به شما ابلاغ كنم؛ سلام و درود خدا بر مردم لبنان و همه بزرگان و اقوام و طايف آن و سلام و درود خدا بر علما، فرهيختگان، هنرمندان و به‌ويژه جوانان لبناني كه مدافع عزت و استقلال لبنان هستند.

رئيس جمهور ‌جهان را در آستانه تحول بزرگي ‌كه از منطقه خاورميان آغاز شده دانست و ادامه داد: ‌زور‌گويان با تكيه بر قدرت مادي، تزوير و سلاح، به دنبال نفوذ و سيطره خود بر منطقه ما هستند، چراكه تسلط بر آن را به عنوان كليد سلطه بر جهان يافته‌اند. ‌آنان به هيچ حد و مرزي جز تسلط بر منطقه و جهان قائل نيستند؛ ‌آنها هميشه ديگران را مسئول و بدهكار و خودشان را طلبكار دانسته‌اند و جان، مال، سرزمين، حيثيت و فرهنگ ملت‌ها به ويژه ملت‌هاي ما نزد آنها حرمتي نداشته است؛ ‌براي آنان، مسلمان، مسيحي و كليمي و هر يگانه‌پرست عدالت‌‌خواه‌ يكسان است و دشمن محسوب مي‌شود و ‌ذات انديشه‌هاي مادي آنان در تضاد با فطرت الهي و حق پرستي انسان است، همچنان كه جهل و تاريكي در مقابل نور قرار دارد.

احمدي‌نژاد اضافه كرد: حقيقت اين است كه برده‌داران و استعمارگران سابق پس از شكست در مقابل ملت‌ها و با تغيير چهر‌ه خود و باشعارهاي جديد همان اهداف گذشته را دنبال كردند و از آنجا كه عدالت، عشق، آزادي و رعايت حقوق ديگران نزد همه ملت‌ها محبوب است، آنان انديشه و رفتار ضد‌بشري خود را در پوششي از شعارهاي انساني ارائه كردند.

وي همچنين به چند نمونه در اين زمينه اشاره كرد و يادآور شد: آنها با طراحي قبلي و با استفاده از غفلت ملت‌هاي منطقه و به بهانه جبران خسارت از ناشي از جنگ جهاني، فلسطين را با زور و كشتار هزاران انسان و آواره كردن ميليون‌ها نفر اشغال كرده و رژيم نامشروع و بيگانه‌اي را در آن مستقر كردند و يك تهديد دائمي براي همه ملت‌ها و دولت‌هاي جهان به وجود آوردند؛ ‌آنها هرجا خواستند زورگويي كنند، قدرت افسار گسيخته و بي‌منطق اين رژيم را به رخ كشيدند و دست آنها را براي هر جنايتي در سراسر جهان باز گذاشتند.

رئيس جمهور كشورمان با بيان اينكه در سابقه صهيونيست‌ها چيزي جز جنايت ديده نمي‌شود، گفت: كشتن مردان و زنان و كودكان بي‌دفاع فلسطيني و به كار‌بردن سلاح‌هاي ممنوعه، انهدام خانه‌ها و مزارع، بستن آب و غذا و دارو بر مردم غزه، ترورها و حمله به كاروان‌ها در آبهاي آزاد، تهديد دولت‌ها و ملت‌هاي منطقه براي آنان به امري عادي مبدل شده و ‌صهيونيست‌ها اجازه يافتند حتي تمام آنچه سلطه‌گران به عنوان حقوق اساسي انسان‌ها از ديگران مطالبه مي‌كنند را نقض كنند.

احمدي‌نژاد رژيم صهيونيستي را سند گوياي نظام سرمايه‌داري و انديشه مادي و تجسم ذات آن توصيف و تأكيد كرد: آنچه دولت‌هاي سلطه‌جو بر آن اتفاق نظر دارند، حمايت از اين رژيم تحميلي است؛ ‌آنان اين رژيم را عامل اتحاد و ابزار تسلط خود در جهان مي‌دانند و او را به سلاح هسته‌اي مجهز كرده‌اند، ‌البته حساب ملت‌ها جدا است و مردم غرب از انديشه و تفكر صهيونيست‌ها بيزارند و اگر فشار و اختلاف نباشد، نظر خود را با صداي بلند در رسانه‌ها و خيابان‌ها اعلام خواهند كرد؛ چه‌آنكه ‌به لطف خدا و مقاومت ملت‌هاي منطقه، امروز چهره تزوير فرو ريخته و يك موج انساني جهاني عليه اين رژيم شكل گرفته و به راستي كه خدا‌پرستان حول ايمان به خدا و خودپرستان حول محور شيطان متحد مي‌شوند.

وي در ادامه سخنان خود ‌به ايجاد فتنه، اختلاف و درگيري‌ در منطقه توسط استعمارگران اشاره كرد و گفت: آنها در لبنان يك دوست و يك شخصيت وطن‌دوست را ناجوانمرانه ترور مي‌كنند و با جعل خبر و با سوء‌استفاده از نظام سازمان ملل و با فتنه‌گري و اختلاف‌افكني، دوستان ديگر‌ را متهم مي‌كنند.

رئيس جمهور افزود: آنها مي‌خواهند در بين ملت‌هايي كه در آن‌ها مذاهب و اقوام گوناگون صدها سال در صلح و دوستي با هم زندگي كرده‌اند، اختلاف و درگيري ايجاد كرده و تلاش دارند تا روابط دو كشور سوريه و لبنان را مخدوش كنند.

احمدي‌نژاد ادامه داد: دشمنان هر كشوري را اشغال كردند و يا هدف قرار دادند، سعي كردند تا بين مردم آن به بهانه مذهب، نژاد و زبان ايجاد اختلاف كنند، چه‌آنكه در عراق شيعه و سني، كرد و تركمن و مسيحي يگانه‌پرست هستند و تا قبل از اشغال‌ هميشه با برادري زندگي و حتي با هم ازدواج مي‌كردند، ولي اشغالگران، سرمايه‌گذاري سنگيني براي ايجاد اختلاف و درگيري در آن انجام داده و مي‌دهند.

وي ‌‌اختلاف‌افكني را يك روش شناخته شده ‌كه به طرق گوناگون توسط نظام سلطه مورد استفاده قرار گرفته دانست و اظهار داشت: دشمان هرگز نمي‌خواهند هيچ يك از دولت‌هاي منطقه قدرتمند، متحد، مستقل و پيشرفته باشند اما به لطف هوشمندي ملت‌ها، امروز فتنه‌گري دشمنان برملا شده است و ملت‌هاي منطقه رمز عزت را كه وحدت است و نيز ماهيت تفرقه‌افكن آنها را به خوبي شناخته‌اند و آرزوي بهره‌برداري از اختلاف ساختگي را بر دل دشمنان خواهند گذاشت.

رئيس جمهور همچنين ‌حادثه 11 سپتامبر را مورد اشاره قرار داد و گفت: آنها به بهانه اين حادثه در نيويورك، به افغانستان و سپس به بهانه ديگري به عراق حمله كردند و صدها هزار نفر را كشته و آواره و همه زير‌ساخت‌ها را ويران كردند، درحاليكه ‌از ابعاد اقدامات اشغاگران در افغانستان و عراق و اخيراً در پاكستان به خوبي معلوم است كه هدف آنان شناسايي عوامل احتمالي حادثه 11 سپتامبر نبوده بلكه اين حادثه صرفاً بهانه‌اي براي حضور در منطقه و پيگيري اهداف استعماري آنها بوده است.

احمدي‌نژاد ‌شناسايي حقيقت 11 سپتامبر و بازگشايي جعبه سياه آن را حلال بسياري از مشكلات خواند و خاطر‌نشان كرد: تشكيل گروه حقيقت‌ياب مستقل و بي‌طرف براي ريشه‌يابي ماهيت و عوامل حادثه تاسف‌بار 11 سپتامبر خواست همه ملت‌هاي منطقه و جهان است و دولتمردان آمريكايي و متحدان آنان توجه كنند كه تن دادن به اين كار يك فرصت برون رفت آبرومندانه براي آنان نيز خواهد بود، اما ‌هر نوع مقاومت در برابر اين خواست قانوني و انساني به منزله آن است كه حادثه 11 سپتامبر با برنامه‌ريزي قبلي و براي اهداف اشغالگري و مقابله با ملت‌ها بوده است.

وي در نصيحتي به دولتمردان آمريكايي، ‌بهترين حالت براي اشغالگران افغانستان و عراق را ترك منطقه، عذرخواهي از مردم و جبران خسارت دانست و تأكيد كرد: اگر به اين نصحيت مشفقانه توجه نكنند، دست قدرت‌ ملت‌هاي منطقه كه تجلي قدرت خدا است، آنها را با ذلت از منطقه بيرون خواهد كرد و جنايتكاران را به دادگاه عدالت خواهد سپرد.

رئيس جمهور تصريح كرد: اشغالگران هزاران انسان آزاد را از فلسطين و ديگر جاها ربودند و در سياه چال‌ها‌ زنداني كردند، اما از هيچ كدام از مدعيان حقوق بشر صدايي شنيده نشد.

احمدي‌نژاد با اشاره به حضور "يك بانوي مومن و يك جوان شجاع " در هيئت ايراني ‌كه "عوامل صهيونيست‌ها در دوران اشغال لبنان در 28 سال قبل‌ همسر اين بانو و پدر اين جوان يعني آقاي سيد محسن موسوي‌ كاردار جمهوري اسلامي ايران را ربودند "، يادآور شد: ‌4 ديپلمات ايراني، سيد‌محسن موسوي، احمدمتوسليان، تقي رستگار‌مقدم و كاظم اخوان، افرادي دانشمند و عاشق انسان‌ها و طرفدار واقعي صلح و برادري‌اند و با رواديد قانوني در لبنان بودند‌ كه ربوده شدند و ‌بنا بر اسناد و اطلاعات موثق، اين 4 نفر زنده‌اند و هم‌اكنون به طور غيرقانوني در زندان‌هاي رژيم صهيونيستي اسير هستند.

وي رژيم صهيونيستي را مسئول سلامت و جان آنان دانست و گفت: ‌رژيم صهيونيستي بايد هرچه زودتر اجازه دهد كه نمايندگان صليب سرخ با آنان ملاقات و ترتيبات آزادي آنان و همه زندانيان دربند را فراهم آورد.

رئيس جمهور با اشاره به عملكرد كشورهاي استعمارگر در ايجاد بحران اقتصادي، آلودگي آب و هوا كه بسياري از ملت‌هاي را با مشكلاتي مانند فقر و عقب‌ماندگي روبرو كرده است، اين موضوع را نيز حاصل سياست‌هاي يك‌جانبه سلطه‌گران و انديشه سرمايه‌داري دانست كه بدون توجه به ارزش‌‌هاي اخلاقي، چيزي جز سود حداكثري خود را دنبال نمي‌كنند.

احمدي‌نژاد ‌بيان فهرستي از اقدامات مخرب نظام و انديشه سرمايه‌داري را نيازمند ‌ساعت‌ها وقت ذكر كرد و با بيان اينكه ‌امروز واقعيت‌ها در برابر چشمان جهانيان قرار گرفته و مستكبران نزد مردم رسوا شده‌اند، افزود: ‌رژيمي كه در سال 1982 حتي بخشي از بيروت را اشغال كرده بود، در 3 مقطع و به ويژه در جنگ 33 روزه با همت و مقاومت ملت لبنان و اخيراً نيز با مقاومت مقتدرانه ارتش از مرزها رانده شده است.

وي ‌حماسه مقاومت 22 روزه مردم غزه را نيز نشان‌دهنده و آشكارتر‌كننده ضعف و سستي ‌رژيم صهيونيستي خواند و اضافه كرد: صهيونيست‌هاي بي‌فرهنگ خود را در بن‌بست مي‌بييند و ممكن است براي ايجاد فرصتي براي نجات خود دست به شرارت‌هاي جديد بزنند، اما ‌اعلام مي‌كنم كه هر شرارت جديد، صرفاً عمر ننگين اين رژيم جعلي را كوتاهتر خواهد كرد.

رئيس جمهور تأكيد كرد: آنها وعده بازگردان بخش كوچكي از سرزمين فلسطين تحت بدترين شرايط تحميلي بدون بازگشت آواردگان و بدون پذيرفتن حق حاكميت ملت فلسطين را صلح نام نهادند، در حالي‌كه هنوز به تجاوز و اشغال ادامه مي‌دهند و به هيچ يك از مقررات بين‌المللي و حتي وعده‌هاي خود نيز پايبند نيستند.

احمدي‌نژاد ‌حضور رژيم صهيونيستي به هر ترتيب‌ و حتي در يك وجب از سرزمين فلسطين را به معناي فرصت دادن به اشغالگري و جنايت عنوان و تأكيد كرد: ‌‌دولت يهودي به معني يك رژيم نژادپرست است كه نتيجه آن آوارگي بيش از يك و نيم نفر ديگر از ساكنان بومي سرزمين‌هاي اشغالي است.

وي تنها راه حل موضوع فلسطين را برپايي صلح پايدار در منطقه و شناسايي حق حاكميت مردم فلسطين و بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين خودشان و بازگشت اشغالگران به خانه‌هاي خود دانست و گفت: به نفع سردمداران رژيم صهيونيستي است كه به خانه‌هاي خود بازگردند و فلسطين را به صاحبانش تحويل دهند، والا در طوفان خشم مردم فلسطين و امت‌هاي آزاده، مضمحل خواهند شد.

رئيس جمهور ‌از برخي ‌دولت‌هاي منطقه خواست ‌در ضمن همكاري و همبستگي با ملت‌ها اجازه دهند مردم آزادانه نظر خود را درباره جنايات رژيم صهيونيستي ابراز كرده و ‌بتوانند كمك‌ها و ياري خود را به مردم مظلوم فلسطين تقديم كنند.

احمدي‌نژاد خاطر‌نشان كرد: بي‌ترديد هر دولت، فرد و گروهي به هر نحوي كه به دنبال شناسايي رژيم اشغالگر صهيونيستي و اعطاي فرصت تجديد قوا به او باشد، از نگاه دولت‌ها و ملت‌هاي منطقه محكوم است.

وي گفت: حاميان رژيم صهيونيستي بدانند كه بهترين و تنها راه در مقابل ‌آنان براي احياي دوستي و همكاري با مردم منطقه، پايان دادن به سيطره صهيونيست‌هاست و آنان بايد همانطور كه اين رژيم را آورده و بر مردم تحميل كرده‌اند، خودشان آن را ببرند و از ملت‌هاي منطقه عذرخواهي و خسارات را جبران كنند.

رئيس جمهور با بيان اينكه آنان اگر به صهيونيست‌ها احساس بدهكاري مي‌كنند، آن بدهكاري را از جيب خودشان بپردازند، افزود: بدون ترديد ملت فلسطين خود قادر است حاكميت ملي خود را اعمال كند.

احمدي‌نژاد "به اركان رهبري سازمان ملل " نيز تأكيد كرد كه كوتاهي بس است و آنان بايد اجازه دهند كه سازمان ملل حقيقتاً سازمان ملل و نه سازمان چند دولت سلطه‌گر باشد و به جاي به رسميت شناختن اشغالگري، حق حاكميت ملت فلسطين را به رسميت بشناسند و صهيونيست‌ها را وادار به تسليم در برابر حق و قانون كنند، چراكه اين خواست ملت‌هاي منطقه است و مقاومت در برابر آن جز شكست حاصلي نخواهد داشت.

وي ‌با "صداي بلند " اعلام كرد كه رژيمي كه مأموريت داشت از نيل تا فرات را به نفع نظام سرمايه‌دار اشغال كند، امروز در پشت ديوارهاي خودساخته محبوس شده است، در حالي‌كه جبهه مقاومت ملت‌ها در فلسطين، لبنان، سوريه، تركيه، عراق، ايران و همه منطقه شكل گرفته ‌و ‌رژيم صهيونيستي در سراشيبي سقوط است و هيچ قدرتي قادر به نجات او نيست.

رئيس جمهور در بخش پاياني سخنان خود لبنان را سرزمين موحدان و پاكان توصيف كرد و گفت: شياطين، وحدت و انسجام را كه منشإ اقتدار ملت‌هاست، نمي‌پسندند و تلاش مي‌كنند آن‌را مخدوش كنند اما با افتخار اعلام مي‌كنم شما رمز عزت و پيروزي، يعني كلمه توحيد و نتيجه آن توحيد كلمه را تجربه و شيطان را مأيوس كرده‌ايد.

احمدي‌نژاد خطاب به ملت لبنان تأ‌‌كيد كرد: ‌آرمان‌هاي ملت ايران و شما يكي است و ما در جبهه واحدي قرار داريم و عزت و پيشرفت لبنان را سربلندي و پيشرفت خود دانسته و در غم‌ها و شادي‌ها در كنار شما هستيم.

وي با اشاره به ‌ملاقات‌ها‌ و توافقات خود با مسئولان ‌لبناني و "پايه‌هاي مستحكمي كه براي گسترش روز‌افزون روابط برادرانه در اين ملاقات‌ها بنا نهاده شد "، خاطرنشان كرد: قرار شد در زمينه انرژي، علم و فناوري، بهداشت و درمان، كشاورزي، صنعت، فرهنگ و گردشگري تلاش‌ها را گسترش دهيم كه با تحقق آنها هر دو ملت و همه منطقه سود خواهند برد.

رئيس جمهور ضمن تشكر از رئيس‌جمهور لبنان "مشيل سليمان "، رئيس مجلس "نبيه بري " و نخست وزير لبنان "سعد حريري " و نيز "سيد‌حسن نصرالله " دبيركل حزب‌الله لبنان، از همه مردم، گروه‌ها، طوايف، بزرگان و علماي لبنان نيز تقدير و تشكر ‌كرد و افزود: با افتخار اعلام مي‌كنم كه ملت ايران تا آخر در كنار شما خواهد ايستاد.


احمدي‌نژاد با بيان اينكه نظام آينده جهاني بايد فراگير، انساني و عادلانه باشد تا در آن، صلح و امنيت پايدار بر اساس عدالت و عشق در سرتاسر زمين برقرار شود، اظهار داشت: همه دولت‌ها و ملت‌ها بايد بتوانند در يك فضاي امن در مديريت جهاني مشاركت كنند تا كرامت‌ انسان‌ها در سايه عدالت احياي حقيقت انساني شكوفا شود و اين وعده خداست و وعده خدا محقق خواهد شد.

وي در ادامه گفت: اراده الهي بر آن است كه فرزندي از فرزندان پيامبر خاتم حضرت محمد مصطفي (ص) به همراهي حضرت عيسي مسيح(ع) و ديگر صالحان خواهد آمد و ملت‌ها را در تحقق آن دنياي زيبا و دوست‌داشتني هدايت و ياري خواهد كرد.

رئيس جمهور در پايان تأكيد كرد: آينده از آن ماست و در اين آينده‌ دشمنان جايي نخواهند داشت.

 

 

لودگی رسانه های سبز و ضدانقلاب در فحاشی به رئیس جمهور

 

سفر تاريخي و جريان ساز رئيس جمهور اسلامي ايران به بيروت، رژيم صهيونيستي و آمريكا و محافل ضدانقلاب ورشكسته را به تلاطم و دست و پا انداخته است.
 سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي مقارن با استقبال گرم و كم سابقه ملت لبنان از دكتر احمدي نژاد، از قول يك عضو كنيسه اسرائيل خواستار ترور رئيس جمهور ايران شد. اين سايت در نوشته اي كه عجز از آن مي بارد، به خيال خود براي كاهش اهميت سفر مي نويسد: در حالي كه توجه رسانه هاي همگاني دنيا متوجه جريان نجات معدنچيان شيلي است، احمدي نژاد وارد بيروت شد و در مسير فرودگاه توسط هزاران كودك دبستاني مورد استقبال قرار گرفت. يك عضو پارلمان اسرائيل مي گويد احمدي نژاد بايد از صفحه گيتي نابود شود.
اين سايت كه از استقبال وسيع مردم لبنان خشمگين به نظر مي رسيد مدعي شد: «حكومت ايران نفوذ خود در لبنان را با پول خريده»! اما توضيح نداد كه چرا وقتي سران و دولتمردان آمريكا و انگليس و فرانسه و...- با وجود هزينه هاي هنگفت- وارد لبنان مي شوند با بي اعتنايي بلكه نفرت عمومي مردم لبنان و هر كشور ديگري مواجه مي شوند؟
با اين حال صداي آمريكا ضمن حاشيه سازي و بمباران تبليغاتي عليه سفر تاريخي دكتر احمدي نژاد اذعان كرد: اين سفر، قدرت نمايي ايران در عرصه جهاني است.
سايت صداي آمريكا نوشت: «سفر احمدي نژاد به لبنان نگراني واشنگتن را برانگيخته است. واشنگتن سعي دارد همراه متحدان عربي اش، ايران را بر سر برنامه جهاني منزوي كند. آمريكا به سياستمداران غربگراي لبنان در دولت شكننده ائتلافي درباره تاثير سفر احمدي نژاد هشدار داده بود و آنها هم گفتند كه از اين سفر ناراحتند. و اين در حالي است كه استقبال گرم و پرشور از احمدي نژاد، از سوي دو حزب، حزب الله و امل تضمين شده است. حزب الله يك جنبش سياسي- اجتماعي شيعه و قدرتمندترين گروه نظامي در لبنان و دشمن بلامنازع اسرائيل است.»
صداي آمريكا از قول خبرگزاري رويتر تاكيد مي كند: احمدي نژاد با اين سفر به جهان نشان مي دهد كه ايران قدرتي منطقه اي و بازيگري عمده در عرصه جهاني است كه بايد با او با احترام رفتار شود.
در همين حال سايت رسمي گروهك منافقين، ضمن گزارشي كه توام با فحاشي به جمهوري اسلامي ايران بود، نوشت: لبنان، عمق استراتژيك رژيم است.
در اين ميان و مقارن با استقبال گسترده ملت لبنان و اعتراف رسانه ها به قدرت نمايي و محبوبيت جمهوري اسلامي قابل توجه- و البته ترحم- است، نامه از سر استيصال شماري از عناصر ضدانقلاب فراري و خارج نشين مي باشد كه از ملت لبنان خواسته بودند از رئيس جمهور اسلامي ايران استقبال نكنند كه پاسخ خود را ديروز در خيابان هاي بيروت دريافت كردند.
اين حاميان رژيم صهيونيستي كه در ميان آنها عناصر سلطنت طلب، شبه اصلاح طلب و لائيك ديده مي شوند، مدعي شده اند جانبداري احمدي نژاد از يك گروه در لبنان ]![ به تنش داخلي در لبنان مي انجامد. اجازه ندهيد او شما را بازي دهد. ما با همه احترامي كه براي استقبال كنندگان در ضاحيه بيروت و جنوب لبنان قائليم، وي را سزاوار سرزمين لبنان نمي دانيم.
اين نامه را عناصر ورشكسته اي چون فاطمه حقيقت جو، نوشابه اميري، مهدي جامي، ياسر ميردامادي، علي اكبر مهدي ، ابراهيم نبوي، محمدجواد اكبرين، مهرنوش پارسي پور، عبدي كلانتري، نيره توحيدي و چند نفر ديگر امضا كرده اند و عموما در جرس، راديو زمانه، روزنت و برخي رسانه هاي مشابه فعاليت مي كنند.

 

 

 

اعلام زمان اجراي هدفمند كردن يارانه‌ها از سوي احمدي‌نژاد

 

رئيس جمهور هفته آينده در يك برنامه تلويزيوني زمان اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها را اعلام مي‌كند. 
شنيده‌هاي موثق حاكي است كه مقدمات اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها با واريز وجوه نقدي به حساب حدود 15 ميليون خانوار ايراني از اوايل هفته آينده آغاز مي‌شود و پس از واريز پول به حساب مردم، رئيس‌جمهور در يك برنامه تلويزيوني به طور مستقيم مردم را در جريان جزئيات كار قرار داده و آغاز زمان اجراي تعديل قيمت‌ها را اعلام خواهد كرد. پيش‌بيني مي‌شود اواخر هفته آينده احمدي‌نژاد در يك برنامه زنده تلويزيوني حاضر شود و رسما كليد اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها را بزند.طبق برنامه زمانبندي شده قرار است ظرف هفته آينده يارانه نقدي به حساب افراد واجد شرايط كه اقدام به اعلام حساب بانكي كرده‌اند واريز شود


 

 

 

احمدی‌نژاد تهدید به ترور شد

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی المنار ؛ به رغم اینکه وزارت خارجه رژیم صهیوینیستی در قبال سفر محمود احمدی نژاد سکوت اختیار کرده است اما محافل سیاسی و رسانه ای اسرائیل تهدید کرده اند اگر احمدی نژاد به مرزهای شمالی این رژیم نزدیک شود ؛ ترور خواهد شد .

در همین حال تلویزیون اسرائیل اعلام کرده است تمایل دارد از طریق موضع گیریهای تند و با اتکا به موضعگیریهای برخی اتباع لبنانی مخالف این سفر انرا دچار اختلال کند زیرا مصلحت و منفعت اسرائیل چنین چیزی را ایجاب می کند .

سمادار بیری "تحلیلگر اسرائیلی در مصاحبه ای با یکی از کانالهای تلویزیونی این رژیم درباره سفر احمدی نژاد گفت : سفر احمدی نژاد مانند یک جشنواره فیلم برداری شده است که پوشش همه جانبه تبلیغاتی از ان صورت گرفته است و اگر اگر لبنانی ها با پیشنهاد احمدی نژاد درباره تجهیز تسلیحاتی ارتش لبنان موافقت کنند با آمریکائی ها رو در رو خواهند شد و تنش زیادی با اسرائیل پیدا خواهند کرد .

بنابراین مصلحت اسرائیل ایجاب می کند به هر وسیله ممکن این سفر را تحت الشعاع قرار دهد و انرا دچار اختلال کند و طرف دیگر را به هم بریزد .

عود گرانوت" متخصص امور و مسائل جهان عرب در این باره گفت :این سفر یک پیروزی برای حزب الله به حساب می آید .
 

 

 

 

احمدی‌نژاد تهدید به ترور شد

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی المنار ؛ به رغم اینکه وزارت خارجه رژیم صهیوینیستی در قبال سفر محمود احمدی نژاد سکوت اختیار کرده است اما محافل سیاسی و رسانه ای اسرائیل تهدید کرده اند اگر احمدی نژاد به مرزهای شمالی این رژیم نزدیک شود ؛ ترور خواهد شد .

در همین حال تلویزیون اسرائیل اعلام کرده است تمایل دارد از طریق موضع گیریهای تند و با اتکا به موضعگیریهای برخی اتباع لبنانی مخالف این سفر انرا دچار اختلال کند زیرا مصلحت و منفعت اسرائیل چنین چیزی را ایجاب می کند .

سمادار بیری "تحلیلگر اسرائیلی در مصاحبه ای با یکی از کانالهای تلویزیونی این رژیم درباره سفر احمدی نژاد گفت : سفر احمدی نژاد مانند یک جشنواره فیلم برداری شده است که پوشش همه جانبه تبلیغاتی از ان صورت گرفته است و اگر اگر لبنانی ها با پیشنهاد احمدی نژاد درباره تجهیز تسلیحاتی ارتش لبنان موافقت کنند با آمریکائی ها رو در رو خواهند شد و تنش زیادی با اسرائیل پیدا خواهند کرد .

بنابراین مصلحت اسرائیل ایجاب می کند به هر وسیله ممکن این سفر را تحت الشعاع قرار دهد و انرا دچار اختلال کند و طرف دیگر را به هم بریزد .

عود گرانوت" متخصص امور و مسائل جهان عرب در این باره گفت :این سفر یک پیروزی برای حزب الله به حساب می آید .
 

 

 

 

احمدی‌نژاد تهدید به ترور شد

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی المنار ؛ به رغم اینکه وزارت خارجه رژیم صهیوینیستی در قبال سفر محمود احمدی نژاد سکوت اختیار کرده است اما محافل سیاسی و رسانه ای اسرائیل تهدید کرده اند اگر احمدی نژاد به مرزهای شمالی این رژیم نزدیک شود ؛ ترور خواهد شد .

در همین حال تلویزیون اسرائیل اعلام کرده است تمایل دارد از طریق موضع گیریهای تند و با اتکا به موضعگیریهای برخی اتباع لبنانی مخالف این سفر انرا دچار اختلال کند زیرا مصلحت و منفعت اسرائیل چنین چیزی را ایجاب می کند .

سمادار بیری "تحلیلگر اسرائیلی در مصاحبه ای با یکی از کانالهای تلویزیونی این رژیم درباره سفر احمدی نژاد گفت : سفر احمدی نژاد مانند یک جشنواره فیلم برداری شده است که پوشش همه جانبه تبلیغاتی از ان صورت گرفته است و اگر اگر لبنانی ها با پیشنهاد احمدی نژاد درباره تجهیز تسلیحاتی ارتش لبنان موافقت کنند با آمریکائی ها رو در رو خواهند شد و تنش زیادی با اسرائیل پیدا خواهند کرد .

بنابراین مصلحت اسرائیل ایجاب می کند به هر وسیله ممکن این سفر را تحت الشعاع قرار دهد و انرا دچار اختلال کند و طرف دیگر را به هم بریزد .

عود گرانوت" متخصص امور و مسائل جهان عرب در این باره گفت :این سفر یک پیروزی برای حزب الله به حساب می آید .
 

 

 

 

 

احمدی‌نژاد تهدید به ترور شد

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی المنار ؛ به رغم اینکه وزارت خارجه رژیم صهیوینیستی در قبال سفر محمود احمدی نژاد سکوت اختیار کرده است اما محافل سیاسی و رسانه ای اسرائیل تهدید کرده اند اگر احمدی نژاد به مرزهای شمالی این رژیم نزدیک شود ؛ ترور خواهد شد .

در همین حال تلویزیون اسرائیل اعلام کرده است تمایل دارد از طریق موضع گیریهای تند و با اتکا به موضعگیریهای برخی اتباع لبنانی مخالف این سفر انرا دچار اختلال کند زیرا مصلحت و منفعت اسرائیل چنین چیزی را ایجاب می کند .

سمادار بیری "تحلیلگر اسرائیلی در مصاحبه ای با یکی از کانالهای تلویزیونی این رژیم درباره سفر احمدی نژاد گفت : سفر احمدی نژاد مانند یک جشنواره فیلم برداری شده است که پوشش همه جانبه تبلیغاتی از ان صورت گرفته است و اگر اگر لبنانی ها با پیشنهاد احمدی نژاد درباره تجهیز تسلیحاتی ارتش لبنان موافقت کنند با آمریکائی ها رو در رو خواهند شد و تنش زیادی با اسرائیل پیدا خواهند کرد .

بنابراین مصلحت اسرائیل ایجاب می کند به هر وسیله ممکن این سفر را تحت الشعاع قرار دهد و انرا دچار اختلال کند و طرف دیگر را به هم بریزد .

عود گرانوت" متخصص امور و مسائل جهان عرب در این باره گفت :این سفر یک پیروزی برای حزب الله به حساب می آید .
 



:: بازدید از این مطلب : 132
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 22 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رز

 

"در مسیر زاینده‌رود"؛ از لهجه زلال تا منشور اخلاق

 مجموعه‌های ویژه ماه رمضان کم کم به قسمت‌های حساس خود نزدیک می‌شوند و همزمان با کشمکش داستان و درگیری‌‌های اخلاقی شخصیت‌ها، حواشی و انتقادات نیز به نقطه اوج نزدیک می‌شوند.

سریال "در مسیر زاینده‌رود" به کارگردانی حسن فتحی که قرار بود با استفاده از معماری، بناهای زیبا و لهجه شیرین اصفهانی تصویری دلنشین و تماشاگرپسند از این فرهنگ اصیل ایرانی ترسیم کند، یکی از سریال‌های مناسبتی ماه مبارک است که پخش آن در روزهای اخیر خبرساز شده است.

هفته گذشته موجی از اعتراضات مردم اصفهان دامن تازه‌ترین ساخته حسن فتحی را گرفت و اهالی این شهر نسبت به استفاده نادرست از لهجه شیرین اصفهانی انتقاد کردند و در ادامه مسئولان این شهر خواستار عذرخواهی عوامل تولید "در مسیر زاینده‌رود" شدند.

هر چند متولیان این مجموعه تلویزیونی با استمداد از مهرداد ضیایی به عنوان مشاور لهجه و تمرینات دورخوانی تلاش کردند بازیگرانی که اصلیت اصفهانی ندارند لهجه‌ها را خوب اداد کنند اما لهجه بازیگران چندان شبیه نمونه‌های واقعی در نیامد و اهالی این شهر نتوانستند این ناپختگی را تحمل کرده و دست به اعتراض زدند.

 

حسن فتحی از مردم اصفهان رسما عذرخواهی کرد

پس از عذرخواهی هفته گذشته تهیه‌کننده این سریال، سخنگوی شورای اسلامی شهر صبح امروز در جلسه علنی شورای اسلامی شهر اصفهان اعلام کرد که کارگردان سریال "در مسیر زاینده‌رود" درخواست کرده در یک نشست، رسما عذرخواهی وی را به مردم شهر اصفهان اطلاع دهد و حداقل سه برنامه تلویزیونی در شأن شهر اصفهان داشته باشد.

ابوالفضل قربانی همچنین اعلام کرده که سازندگان این سریال قول مساعد دادند که تا آنجایی که ممکن است همه اشکلات را در قسمت‌های باقی‌مانده سریال برطرف کنند.

 

سعه صدر ساکنان اصفهان در واکنش به رویکرد جدی کارگردان

هر چند در این میان برخی معتقدند که این کارگردان برای باورپذیر بودن بازی‌های سریال‌اش با توجه به محدودیت زمانی نهایت دقت و تلاش را داشته و از خصوصیات بومی اصفهان و ویژگی رفتاری مردم میزبان استفاده مثبت داشته است و ساکنان شهرهای مختلف باید در مواجه با یک سریال تلویزیونی که در سراسر کشور پخش می‌شود نسبت به لهجه و سایر مشخصه‌های رفتار خود از سعه صدر بیشتری برخوردار باشند بخصوص زمانی که رویکرد کارگردان کاملا جدی و دقیق است.

 

"در مسیر زاینده رود" برای انتقال حس و حال شهر سیر قابل قبولی طی کرده‌است

حسین پاکدل که خود از هنرمندان اصفهانی است، درباره لهجه‌های اصفهانی در سریال حسن فتحی معتقد است که این سریال برای انتقال حس و حال شهر و دیارش سیرِ قابل قبولی را طی کرده است.

 

وی در یادداشتی با عنوان "با لهجه‌ای زلال در مسیر زاینده‌رود" آورده است: با نگاهی حتی گذرا به همین چند قسمت سریال «در مسیر زاینده رود» به نویسندگی علیرضا نادری و کارگردانی در خور توجه حسن فتحی، در فرصتی اندک، چیزی نزدیک به کارِ نشد و ناممکن صورت گرفته است. همراهی انبوهی از بازیگران محلی در کنار چند چهره توانا، مطرح و شناخته شده غیر بومی و بهره برداری درست و هوشمندانه از لهجه‌ی زیبای اصفهانی برای پیشبرد قصه، فوق‌العاده جذاب و باور پذیر است. ممکن است کسانی که آشنا هستند با آن لهجه و یا بدان سخن می‌گویند در مواردی متوجه لقی‌هایی جزئی در بیان پاره‌ای بازیگران شوند، ولی عموماً مخاطب انبوه و سراسری، ابداً متوجه این ریزه‌کاری‌ها نخواهند شد.

 

"در مسیر زاینده رود" قطعا روی قشر فوتبالیست تاثیر می‌گذارد

 

اما فارغ از حواشی و اعتراضات مربوطه، یکی از نکات جالب توجه محتوای سریال و پرداختن به  مسئله فوتبال ناپاک و حواشی این ورزش جنجالی است که می‌تواند مورد بررسی قرار بگیرد.

 

دبیر ستاد منشور اخلاقی فدراسیون فوتبال به تازگی در گفت‌وگویی از اثرگذاری این سریال بر قشر فوتبالیست‌ها گفته و این‌که چقدر جای خالی سریال‌هایی نظیر "در مسیر زاینده رود" در رسانه ملی احساس می‌شد.

 

حجت‌الاسلام علیرضا علیپور درباره پرداختن مجموعه تلویزیونی "درمسیر زاینده رود" به مباحث اخلاقی ورزشکاران نظیر بازیکنان عنوان کرده است: ساخت چنین سریال‌هایی قطعا کار خوبی است. چون ورزشکاران جزء قشرهای الگوساز در جامعه و حلقه‌های تاثیرگذار به خصوص در رده سنی جامعه هدف یعنی جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالان هستند و به نظرم رفتار اجتماعی آنها دستمایه خوبی برای ساخت آثار نمایشی است.

 

وی در عین حال یادآور شده که ساخت این آثار نمایشی نیاز به فکر دارد و باید نرم‌افزاری باشد و تصنعی نباشد.

 

دبیر ستاد منشور اخلاقی با بیان این که ساخت مجموعه‌هایی نظیر «در مسیر زاینده رود» قطعا روی قشر فوتبالیست تأثیر می‌گذارد و در این باره شک نکنید، به فارس گفته است: جای خالی چنین سریال‌هایی احساس می‌شد و بیشتر باید به این مسائل توجه شود. البته همان طور که گفتم باید واقع‌بینانه و نرم باشد و خیلی مصنوعی و تصنعی نباشد که غیرقابل باور به نظر برسد

 

وی تاکید کرده که باید بسیار دقیق و جامع به این مسائل پرداخت تا نکته‌ای از قلم نیافتد و یا غیر واقعی به آن پرداخت نشود

 

 

حقیقتی که حسن فتحی آن را به تصویر کشید
اعترافات واقعی یک دلال از زبان بازیگر سریال "در مسیر زاینده رود"!

گروه ورزشي: حسن فتحی با ساخت سریال مناسبتی "در مسیر زاینده رود" که هر شب در ایام ماه مبارک رمضان از طریق امواج شبکه یک سیما روی آنتن می‌رود، بار دیگر با پرداختن به واقعیت‌های موجود جامعه اشاره‌ای صریح به موضوع دلالی در حوزه ورزش به ویژه رشته فوتبال داشت تا شاید دستگاه‌های امنیتی و قضایی با جدیت بیشتری پرونده این افراد در عرصه ورزش را دنبال کنند.

کارگردان سریال "در مسیر زاینده رود" که از مدت‌ها پیش روی این موضوع ریز شده بود، با انتخاب "هومن برق‌نورد" به عنوان دلال "مهران سارنگ" تلاش کرده اتفاقاتی را که در جامعه فوتبال ما از سوی چنین افرادی روی می‌دهد، به تصویر بکشد تا خانواده‌های جوانانی که علاقه به حضور فرزندانش در عرصه‌های ورزشی دارند از نیت چنین افرادی که متاسفانه امروز در جامعه ما تعدادشان کم نیست، خبردار شوند و تن به خواسته‌های غیر منطقی و عرفی آنها ندهند.

شب گذشته در یکی از دیالوگ‌های "هومن برق نورد" مسائلی مطرح شد که مشخص است با آگاهی کامل و شناخت از فضای فوتبال ایران تهیه شده است، دلال مذکور که تلاش داشت ماهیت ذاتی خود را از دید مادر فوتبالیست معروف پنهان کند، با سخنان درشت به دنبال ظاهر فریبی بود اما زمانی که قرار به ارائه اطلاعات کارشناسی شد، این واقعیت برملا شد که فرد مذکور تخصص اولیه‌اش در جابجا کردن روده گوسفند است و به دلیل ورشکستگی در این حرفه ترجیح داده وارد فضای واسطه گری فوتبال شود چرا که این کار برای او درآمد هنگفتی در برخواهد داشت. وی با کنایه‌ای تند خطاب به مادر فوتبالیست معروف گفت: «خبرنگاران به دنبال نابودی من هستند اما به دلیل ارتباط خوبی که با مدیران باشگاه‌ها دارم این تلاش آنها هرگز به نتیجه نرسید!»

پخش چنین تصاویری از رسانه‌ملی در قالب سریالی اجتماعی نشان دهنده این واقعیت است که افرادی نظیر گرکانی در فوتبال ایران به دلیل غفلت برخی مدیران فوتبال و بی توجهی سیستم‌های امنیتی و نظارتی موفق شدند با سوء استفاده از بودجه‌های دولتی رشد کنند و به قدری بزرگ شوند که کسی توانایی مقابله با آنها را نداشته باشد.

دیالوگ‌های بازیگر نقش گرکانی در سریال "در مسیر زاینده رود" تلنگری به مسوولان ورزش کشور است که دلالان و واسطه‌های فعال در این حوزه به قدری قدرت گرفته‌اند که می‌توانند نام بازیکنان مورد نظر خود را در لیست تیم ملی فوتبال کشور هم قرار دهند تا بتوانند از کنار این ماجرا به حد قابل توجهی سودجویی کنند، اعترافات طنزگونه" هومن برق‌نورد" شاید برای لحظاتی خنده را به چهره ایرانیان عاشق فوتبال هدیه کند اما این لبخند برای مسوولان ورزش ایران تلخ تر از هر گریه‌ای است، چرا که واقعیت فوتبال ایران و آنچه زیر پوست فوتبال این کشور می‌گذرد همین مسائلی است که هر شب مردم  آن را در سریال "در مسیر زاینده رود" می‌بینند.

بدون تردید بی‌توجهی به این مقوله و آزادگذاشتن افرادی نظیر گرکانی در فضای واقعی جامعه بدون تردید پیامد شیرینی برای فوتبال ایران در برنخواهد داشت بلکه سرعت فوتبال ایران به سمت قهقرا و نابودی و فساد بیشتر از پیش می‌شود.
 


 

خواهر مرد عبا شکلاتی هم به میدان آمد

فاطمه خاتمي خواهر محمد خاتمي كه يكي از سران فتنه بشمار ميرود، جلسات سياسي و سخنراني خود عليه نظام را تحت پوشش شرح دعاي مكارم الاخلاق در اردكان شروع كرده است.

با عنايت به گزارشات مردمي و نگراني خواهران مومن محله جنت آباد اردكان از حضور فاطمه خاتمي در تكيه اعظم ميدان هفت حوض ، شنيده ها حاكيست وي باسن قريب به 75 سال و عدم سواد قابل توجه علمي و ديني ، علي الظاهر به تفسير و شرح دعاي مكارم الاخلاق مي پردازد وليكن  به نظام و رهبري و نيروهاي امنيتي تاخته و از جريان فتنه سبز و زندانيان سياسي بشدت دفاع ميكند.
وي مانند يك بلندگوي داخلي جريان منافقين و شبكه هاي ضد انقلابي voa و bbc و صداي امريكا، در فضاي اين تكيه حسيني ، بشدت از عملكرد نظام در برخورد با جريان ضد اسلامي انقلابي فتنه سبز انتقاد كرده و و نظام شاهنشاهي را با نظام مقدس جمهوري اسلامي مقايسه كرده است.
پرداختن به آويزه هاي نخ نما شده همچون گراني هاي كمر شكن و سياهنمايي عليه خدمات دولت مكتبي احمدي نژاد از ديگر سخنان وي ميباشد.
وي در جايي ديگر از سخنان خود به دستگيري و بازداشت بيشمار و فله اي  فرزندان انقلاب و امام و ياران برادر خود و ميرحسين موسوي اشاره كرده و از قوه قضاييه و نيروهاي فداكار و مخلص انتظامي و امنيتي بشدت انتقاد و آنان را محصول والدين بي نماز و لا ابلي دانسته است.
لازم به ذكر هست ، هيات امناء و دست اندركاران تكيه اعظم ميدان هفت حوض ، سابقه خوب انقلابي ندارند و مدتهاست كه اين تكيه در عوض پرداختن به كارهاي فرهنگي و عبادي و مذهبي به پاتوق ضدانقلاب اردكان و هجمه و تئوري پردازي جهت سركوب انقلابيون اردكان تبديل شده است و درصورت عدم پيگيري و تعطيلي جلسات فتنه در اين محل ، به ذكر نام و سوابق دست اندركاران اين هيات خواهيم پرداخت.
در انتخابات سال 84 هم فاطمه خاتمي بارها از تريبون مساجد گفته بود كه حضرت ابوالفضل را در خواب ديده كه گفته به پسرم دكتر مصطفي معين راي بدهيد. البته گافهاي مضحك  زياد وي در بين عوام و خواص اردكان شهرت دارد  و مردم اين شهر  رفتار  وي را به جهت بيسوادي و مضحك بودن به  كروبي تشبيه ميكنند.
يادآور ميشويم كه گروهكهاي الحادي و التقاطي و ضدانقلاب هم با تفسير غلط قرآن و ادعيه به تاخت و تاز و حمله عليه نظام مقدس و امام و رهبري مي پرداختند ، به حدي كه از دل انها گروهكهاي تروريستي مثل فرقان و مجاهدين خلق و.... بيرون آمد.
 

 

 

هاشمی رفسنجانی: نخست‌وزیری مجدد موسوی تحمیلی بود

گرچه عدم تمایل آیت الله خامنه ای به انتخاب مجدد موسوی واضح بود اما به هر حال به خاطر کارشکنی ها و بدعت هایی که جناح چپ موجود در سه قوه انجام دادند (از جمله نامه به امام و یا گفتن این نکته به امام که در صورت رفتن موسوی، جبهه ها از نظر روحی تضعیف می شوند) آیت الله خامنه ای پس از فراز و نشیب های فراوان مجبور شدند تا به خاطر مصلحت نظام و در راستای تبعیت از ولی فقیه، با اکراه تمام مجدداً میرحسین موسوی را جهت نخست وزیری به مجلس معرفی نمایند.

 

در قسمت های اول و دوم و سوم این مقاله، مروری داشتیم بر حضور عناصر مختلف در ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری چهارم و سپس شرحی اجمالی از متن و حواشی رد صلاحیت اعضای نهضت آزادی ارائه کردیم. سپس به بحث عدم تمایل آیت الله خامنه ای به کاندیداتوری (به دلیل عدم میل به همکاری مجدد با موسوی) اشاره کردیم و سپس ضمن ذکر پاره ای از انتقادات جدی کاندیداها به دولت موسوی، نمونه هایی از تلاش های رسانه ای یاران وی برای توجیه عملکرد او و ضمناً تحت فشار گذاشتن رئیس جمهور جدید برای انتخاب مجدد او به نخست وزیری را نقل نمودیم و تا آنجا رسیدیم که آیت الله خامنه ای پس از انتخاب شدن، سفری به مشهد مقدس داشتند. در این قسمت، ماجرا را تا انتها می خوانید:

آیت الله خامنه ای: نخست وزیری برمی گزینم که حجت شرعی بر من تمام باشد
آیت الله خامنه ای در سفر خود به مشهد، طی سخنانی مهم، سرنخ هایی از پشت پرده ماجرا ها ارائه دادند. در بخشی از این بیانات آمده بود: «دو وظیفه تعیین نخست وزیر و وزیران و نظارت برکار دستگاه های اداری و دولتی کشور از بزرگترین وظایف رئیس جمهور است. رئیس جمهور اگر دید یک نخست وزیر و وزرا و حتی مدیران، کارشان مناسب نیست، از لحاظ قانونی نمی تواند بر دارد. لذا در آغاز کار رئیس جمهور موظف است با دقت با ملاحظه همه جوانب ببیند چه کسانی را در راس امور خواهد گماشت. ... من برای این کار باید حداکثر دقت را بکنم تا حجت شرعی را برای خودم و استدلال الهی را که در مقابل خدا بشود جواب داد، برای خودم تأمین کنم. من با تجربه ای که در این چهارسال دارم که تجربه گرانبها و ارزنده ای است و همه جور افرادی را در این چهارسال و قبل از این چهار سال در رأس مسئولیت های مختلف مشاهده کرده ام، آدم هایی که دیدها و روش های مختلف داشته اند، بعضی ها خودرأی بودند، بعضی ها متکی بر افکار دیگران بودند، بعضی ها از لحاظ تعبد فوق العاده با دقت بودند. همه جور فکر و سلیقه ای را از اول انقلاب تا به حال دیده ام. من از این تجربه باید استفاده کنم و با دقت و ملاحظه جوانب کار انتخاب کنم. و من می توانم اینجا در کنار آستان علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) و در حضور شما ملت که یک اسطوره و نمونه ای از ملت ایران هستید، با کمال قاطعیت بگویم که در این انتخاب بزرگ و در این کار حساس و در این انجام بزرگترین تکالیف رئیس جمهور آنچنان عمل خواهم کرد که حجت شرعی برای من تمام باشد.» (روزنامه جمهوری اسلامی9/6/64)

امام خمینی: آیت الله خامنه ای فردی شریف، صادق، متعهد و روشن بین است
چندی بعد نیز، در سالروز عید سعید غدیرخم، مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری در جماران برگزارشد. امام خمینی (رضوان الله علیه) در بخشی از این حکم آورده بودند: «بحمد اللَّه تعالى با تأییدات خداوند متعال-جلّ و علا- و دعاى خیر حضرت ولى اللَّه الاعظم -روحى لمقدمه الفداء- چهار سال ریاست جمهورى اسلام با خیر و سلامت و قدرت و عظمت سپرى شد و ... ملت متعهد، با عزمى والا و قدمى ثابت، از پیر نود ساله تا نوجوان تازه بالغ، براى چهارمین بار براى تعیین سرنوشت خویش به سوى صندوق هاى رأى هجوم آورد و یاوه گویان و خیالبافان را بر خود لرزاند و فردى شریف از سلاله پیامبران را براى خدمت به اسلام و ایران و مسلمانان و ملت برگزید و این مسئولیت سنگین را بر عهده کسى گذاشت که چهار سال در این مقام، صادقانه و با تعهد و روشن‏بینى به ملت و اسلام و ایران خدمت نمود؛ و این، پس از خدماتى بود که قبل و بعد از انقلاب انجام داده بود؛ "جَزاهُ اللَّهُ خَیراً".
رئیس جمهور محترم باید توجه داشته باشند که در پیشگاه مقدس حق- جلّ و علا- واقع است و آنچه بر او از خطرات قلبى  و تمایلات سرّى تا اعمال مُعلن [آشکار] و مخفى مى‏گذرد، در حضور حق است و چیزى را نتوان از او- جلّ و علا- پنهان کرد، هر چند از خلق خدا پنهان باشد. و باید توجه نمایند که در مقامى هستند که یک جمله او گاهى مؤمنى را ساقط کرده و متعهدى را از بین مى‏برد، و یا غیر صالحى را به مقامى که شایسته آن نیست مى‏رساند؛ گاهى یک سخنرانى او، جمهورى اسلامى و کشور را نور مى‏بخشد و گاهى بعکس. مقام خطیر است و خطر بزرگ، به خدا باید پناه برد و از او استمداد کرد. همه دست‏اندرکاران- بویژه رئیس جمهور- باید از چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حیله‏گر بر حذر باشند و مشاوران خود را از اشخاص سابقه‏دار که تعهدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است، انتخاب کنند. بسا که منحرفان و منافقان، خود را با ظاهرى آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و کشور اسلامى صدمه زنند.» (صحیفه امام، جلد19، صفحه369)

انتقاد آیت الله خامنه ای از دولت موسوی در مراسم تنفیذ
پس از قرائت حکم، رئیس جمهور به سخنرانی پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی درباره آن روز می نویسد:«آیت الله خامنه ای در اظهاراتشان از نقاط ضعف عملکرد دولت با کنایه یاد کردند.» (امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات سال1364هاشمی رفسنجانی، صفحه240)
در بخشی از سخنان آیت الله خامنه ای آمده بود: «ریشه مشکلات امروز ما وابستگی اقتصادی به خارج از این مرزها ومنحصر بودن درآمد ما به درآمد حاصل از نفت است. فقدان یک برنامه همه جانبه اقتصادی و گرایش به دولت سالاری یکی دیگر از مشکلات ماست که نتایج این مشکلات را در کاهش رشد اقتصادی و گاهی در رشد منفی اقتصادی مشاهده می کنیم. باید در زمینه اقتصادی برنامه ریزی مستقل از نفت انجام بگیرد. گرایش به افزایش تولید داخلی به وجود آید و شدت پیدا کند و استفاده از سرمایه ابتکار و مدیریت و همکاری مردم جدی گرفته شود.» (همانجا)

تأکید مجدد بر حق رئیس جمهور در انتخاب نخست وزیر
آیت الله خامنه ای که همه شمشیرهای جناح چپ را برای اجبارشان در معرفی مجدد موسوی از رو بسته می دیدند، در مراسم تحلیف در مجلس شورای اسلامی نیز مجدداً بر اختیارات رئیس جمهور در این امر تأکید کرده و گفتند: «این سوگند یک سوگند شرعی است و یک سوگند جدّی است و صرف تشریفات نیست. خود قانون اساسی ابزارهای لازم برای عمل به این سوگند را مشخص کرده که اگر آن ابزارها باشند، عمل به این سوگند امکان پذیر است و الّا نه. و مهم ترین آن ابزارها چیزی است که در اصل 124 و 133 [اصول مربوط به تعیین نخست وزیر و وزرا توسط رئیس جمهور] ذکر شده است. در صورتی که رئیس‌جمهور این ابزارها را در اختیار داشته باشد، خواهد توانست به این سوگند عمل کند وگرنه این سوگند، حکم فقهی‌اش برای فقها روشن است.... من یک طلبه کوچک و یکی از شاگردان امام عزیز و بزرگوار هستم و هیچ ادعایی ندارم. اما با این ابزارها می توانم و این قدرت را دارم که این مسئولیت را انجام دهم.» (روزنامه کیهان18/7/64)

آقای هاشمی: موسوی به آیت الله خامنه ای تحمیل شد
گرچه عدم تمایل آیت الله خامنه ای به انتخاب مجدد موسوی واضح بود اما به هر حال به خاطر کارشکنی ها و بدعت هایی که جناح چپ موجود در سه قوه انجام دادند (از جمله نامه به امام و یا گفتن این نکته به امام که در صورت رفتن موسوی، جبهه ها از نظر روحی تضعیف می شوند) آیت الله خامنه ای پس از فراز و نشیب های فراوان مجبور شدند تا به خاطر مصلحت نظام و در راستای تبعیت از ولی فقیه، با اکراه تمام مجدداً میرحسین موسوی را جهت نخست وزیری به مجلس معرفی نمایند.
چگونگی و روند این امر (که در دل خود ماجراهایی نظیر 99 نفر را آفرید) خود مثنوی هفتاد من کاغذ می طلبد و به امید خدا در آینده به صورت جداگانه و مفصّل به آن خواهیم پرداخت.
اما به عنوان خاتمه، می توان برخی از علل این معرفی را خلاصه وار، در مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی با روزنامه کیهان ملاحظه است:
«س:آیت الله خامنه ای در دوره دوم ریاست جمهوری شان نمی خواستند آقای موسوی را مطرح کنند تا این مشکل از ریشه حل شود. این را توضیح بفرمایید.
ج: همین طور است. ایشان او را قبول نداشتند و خیلی صریح هم می گفتند که قبول ندارم. ... این بحث مفصل است. ایشان می دیدند که توافق ندارند. تقریباً بر ایشان تحمیل شد.
س: یعنی حمایت حضرت امام از آقای موسوی باعث چنین کاری شد؟
ج: امام هم روی ملاحظاتی می گفتند آقای موسوی باشد.
س: ملاحظات حضرت امام را بفرمایید.
ج: از داخل مجلس جمع زیادی نامه می نوشتند و در بیرون هم این گونه منعکس می کردند. حتی افرادی از جبهه نامه نوشتند که جبهه آسیب می بیند. دوستانی که بعداً مجمع روحانیون شدند، در اطراف امام بودند. عوامل زیادی دست اندرکار بود. آیت الله خامنه ای هم تسلیم امام بودند و اگر امام نظر صریحی می دادند، ایشان تکلیفی برای خودشان قائل نبودند و می پذیرفتند. در این قضیه هم همینطور شد و پذیرفتند. البته بهتر است این گونه مسائل را از خود آقایان بپرسید. من مایل نیستم در چنین مواردی وارد شوم.» (بی پرده با هاشمی رفسنجانی،صفحه111)
و این چنین، فصلی دیگر رقم خورد از کتاب سرگذشت عده ای که ولایت فقیه را فقط تا وقتی می خواستند که برآورنده تمایلات آنان باشد و همچنین برگ درخشان دیگری افزوده شد بر کتاب عمل کسانی که گرچه تحت تهمت «عدم پیروی از ولایت فقیه» بودند، ولی به یک اشاره ولی امر، تمام تمایلات خود را زیر پا گذاشتند و به فرامین ولی گردن نهادند. آری، به درستی که «تاریخ روشنگر نسل های آینده است.» (صحیفه امام، جلد 3، صفحه 434)

  
 

راه دبي نزديك تر است يا اروپا؟

خاندان هاشمي با خريد خانه هايي در دبي به راحتي فاصله نه چندان زياد دبي تا تهران را هر چند روز يك بار طي كرده و با مهدي هاشمي ملاقات مي كنند.

خروج يك باره مهدي هاشمي از كشور كه هم زمان با افشاي دخالت هاي وي در قضاياي پس از انتخابات انجام شد، هر چند از سوي وي و نزديكانش در جهت تكميل تحصيلات عنوان شد اما صدور حكم قانوني براي بازداشت مهدي هاشمي اين داستان را وارد ابعاد تازه تري كرد. به گونه اي كه با ترس مهدي هاشمي از ورود به كشور، خاندان هاشمي در سايه سكوت خبري همواره در آمد و شد ميان ديدار با مهدي و تدارك مقدمات خروج از كشور و اقامت در كشورهاي خارجي هستند.

با ملاقات همسر و فرزندان مهدي هاشمي با وي در خارج از كشور رويه قرارهاي خانوادگي با فرزند فراري رئيس مجمع تشخيص مصلحت اين روزها اكثرا در دبي انجام مي شود. مهدي هاشمي كه پيش از اين ديدارهاي خود را در كشورهاي عربي و اروپايي انجام مي داد چند ماهي است كه بيشتر به دبي سفركرده و راه نزديكتري براي ديدار با خانواده اش فراهم كرده است.

در همين زمينه، در ماه آغازين تابستان 89 عفت مرعشی همسر آقای هاشمی رفسنجانی و فاطمه هاشمی دخترش برای ملاقات با مهدی هاشمی به دوبی سفر کردند. اين سفر در حالي انجام شد كه سارا لاهوتی دختر فاطمه هاشمی و عماد هاشمی فرزند محسن هاشمی نيز به همراه نفیسه اشراقی و فرزندش زهرا هم در دبي به سر مي بردند.
اين ديدارهاي خانوادگي جداي ديدارهايي است كه مهدي با برخي سياسيون اصلاح طلب مانند محمدرضا خاتمي در اروپا انجام داده است.

بنا بر اين گزارش، با توجه به استنكاف مهدي هاشمي از تن دادن به دستور مقام قضايي در بازگشت به ايران و توضيح در زمينه اتهامات وارده خاندان هاشمي با خريد خانه هايي در دبي به راحتي فاصله نه چندان زياد دبي تا تهران را هر چند روز يك بار طي كرده و با مهدي هاشمي ملاقات مي كنند.

در همين رابطه شنيده ها حاكي از آنستكه عماد هاشمي به همراه نفيسه اشراقي و دخترش پس از ديدار با مهدي هاشمي و گشت و گذار چند هفته اي در امارات و اروپا روز چهارشنبه هفته گذشته به كشور بازگشتند. اين در حالي است كه فرزند فائزه هاشمي نيز از متهمان وقايع پس از انتخابات بود قصد خروج از كشور به سمت انگليس و در مجاورت دائي خود مهدي هاشمي را دارد.



 

 

خاک برسرما که ازسيدحسن دفاع کرديم
حضور سيدحسن خميني در ديدار چهره هاي سياسي با رهبرمعظم انقلاب و خوش و بش وي با رئيس جمهور باعث خشم در حد انفجار رسانه هاي ضدانقلاب شد. وي اخيراً افطارخانه عبداله نوري را به خاطر حضور وابستگان به گروهک هاي ضدانقلاب ترک کرده بود.

  به دنبال حضور سيدحسن خميني در ميان ديدارکنندگان با رهبري و صميميت وي با رئيس جمهور، انبوه رسانه هاي ضد انقلاب که تا پيش از اين به دروغ از سيدحسن تمجيد مي کردند، زبان به عقده گشايي و فحاشي عليه وي کردند.
سايت صهيونيستي بالاترين که سال گذشته در اوج فتنه و به خاطر نشستن سيدحسن با سران فتنه در يک مجلس عروسي، به وي تبريک گفته و از او خواسته بود تا از پدر و پدربزرگ خود (مرحوم حاج سيداحمدآقا و حضرت امام رضوان الله تعالي عليهما) هم برائت بجويد، اين بار نوشت: آخوند خوب آخوند مرده است.
اين سايت صهيونيستي در مطلب ديگري که بالاترين امتياز (394 امتياز) را آورده، خطاب به سيدحسن نوشت: خاک بر سر من الدنگ احمق که در دفاع از تو چند خط نوشتم. به به اينجا رو با «آقا» عکس دو نفره مي گيري؟ خاک بر سر من احمق! تو برو به مهماني ما هم اينجا ]خارج از کشور[ در به در!
يکي ديگر از کاربران ضد انقلاب تصريح کرد «ما از خود خميني چه خيري ديديم که از نوه اش ببينيم». و بابک داد، کاتب فراري خاتمي در دولت اصلاحات که چندماه پيش از شجاع الدين شفا سلطنت طلب هتاک تمجيد کرده بود، نوشت: عکسهايت دردآور بود. راستش دردم آمد. چي مي شد مي ماندي و همان تسبيحت را مي چرخاندي؟ اجبار که نداشتي. آن وقت ما هنرمندها و ورزشکارها را به خاطر اين ديدارها به نقد مي کشيم.
يک کاربر بالاترين زير اين نوشته در کامنتي تصريح کرد: آقاي داد آيا بايد ايشان کار ديگري مي کرد؟ از ايشان توقع چيز ديگري داريد؟ صادق باشيم. مگر نامه پدر او ]سيداحمد خميني[ به آيت اله منتظري را نخوانده ايد؟ آيا سيدحسن اجازه مي دهد از پدرش انتقاد شود؟ آقاي داد اميدوارم به من نگوييد که سياست نمي داني و بايد گام به گام پيش برويم. ما بايد صداقت داشته باشيم... آخوند جماعت سر و ته يک کرباسند.
سايت صهيونيستي در مطلب ديگري تصريح مي کند که سيدحسن خميني از اول هم با جنبش سبز نبوده که حالا کسي بخواهد از او گله بکند: خدا وکيلي جوگيرتر از ما خودمونيم. يه روز عاشقيم يه روز فارغ. يه روز بابايي رو تا عرش مي بريم بالا، فرداش با کله مي کوبونيم زمين. بنده خدايي که از اول هم به طور مستقيم نگفته عضو جنبش سبزه، رفته به ضيافت که اون طرفي ها بودن. جرم کرده؟ مگه خودش اومده بود گفته بود که من رهرو جنبش سبزم که حالا بهش اين طوري فحش ميدين؟ حالا جالب اينه که توي اون ضيافته هاشمي هم بوده اما کسي به او پيله نميکنه که چرا رفتي. در صورتي که موضع آقا حسن خميني در قبال جنبش سبز درست مثل هاشميه. آخه هيچ فکر کردين اصلا اين آقا کيه که بايد بعد از رهبري بيشترين تعداد عکس رو ازش توي اون مراسم گرفته باشن؟ من فکر ميکنم دقيقاً نظر عکاس همين بوده که ما اين چيزا رو ببينيم و بهش فحش و بد و بيراه بديم. خلاصه اينکه اون نه رهبر جنبش سبزه و نه همراهش.
اما اين حرف ها باعث التيام سوختگي نسبتاً شديد کاربران ضد انقلاب -وعمدتاً خارج نشين- بالاترين نشد چنان که يکي از آنها در پاسخ به اين توجيهات نوشت: ماله کشي موقوف! اين ماله کشيهاي ما تا به کجا ادامه دارد؟ اگر افتخاري به ديدار احمدي نژاد برود، ميگوييم که دست بزرگ فتنه ميخواهد بين ما تفرقه بياندازد، ما که از نيت او باخبر نبوده ايم!! اگر هنرمندان کشور به ديدار رهبر بروند، ميگوييم مجبورشان کرده اند و چاره اي نداشته اند! اگر پروانه معصومي چادر بر سر فکند و با افتخار بگويد که من با تب سي و نه درجه به حضور رهبر رسيده ام، باز هم ميگوييم که حالا يه چيزي گفته! عجب جماعت خوش خيالي هستيم ما! براي کارهاي ناشايست هر کسي بالاخره توجيهي داريم! حالا که نوبت به حسن خميني و رفسنجاني رسيد واويلا! ديگر دست بزرگ فتنه رسماً از آستين درآمده و قصد نابودي جنبش سبز را کرده است! مهماني اش مال آنها و ماله کشي اش مال ما آدمهاي زودانگار و زودباور! اين چه ويروسي است که وارد ذهن و جان ما کرده اند؟ تا حرف از حسن خميني مي شود، همه خفه شوند و نگويند که با وجود اينهمه تنش و مشکلات به وجود آمده اخير، شرکت در ضيافت افطار در بيت رهبري ديگر چه صيغه اي است؟ تا حرف از رفسنجاني و کارهايش مي شود، داد همه درمي آيد که اي بابا الان چه وقت گفتن اين حرفهاست؟ رفسنجاني وزنه سنگيني است که همه کار ازش برمياد! تا حرفي از خرابکاري هايش پيش آيد فرياد واويلا و برچسب هاي تفرقه انداز و... بر سر ما باريدن مي گيرد!
هرچند که از اين قبيل واکنش ها در ميان محافل ضدانقلاب فراوان است اما به عنوان آخرين نمونه بايد به نوشته سايت خودنويس استناد کرد که نوشت: «آنها موفق شدند، تا من اين گونه بسوزم و تلخ و تند بنويسم».
شايان ذکر است مرحوم سيداحمد خميني رضوان الله تعالي در وصيت نامه خود به سيدحسن و ديگر فرزندان خود سفارش کرده است که در همراهي و پيروي ولايت فقيه ثابت قدم باشند. 

 

فحاشی بی‌بی‌سی به سبک زندگی ایرانیان

راه‌اندازی نیروگاه بوشهر و پیشرفت‌های چشمگیر علمی ایرانیان به قدری برای رسانه‌های غربی غیرقابل انکار است که دست به فرافکنی رسانه‌ای و تهمت‌زنی روی آورده‌اند.

هم زمان با راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر، سایت وابسته به دولت بریتانیا همچنان علیه ملت ایران دروغ پراکنی کرده و انواع صفات زشت را منتسب به مردم ایران کرده است.

بی‌بی‌سی فارسی که ادعای رسانه مردمی و زبان گویای مردم ایران را به یدک می کشد، در جدیدترین اقدام خود مردم ایران را کینه ورز، دروغ گو، چشم چران، دورو و متقلب، بی مسئولیت و غیرقابل اعتماد، عقب افتاده، غیر قابل تطبیق با دنیای مدرن، توخالی و از خود راضی و تحقیر کننده سایر ملل و اقوام خواند.

خبرنامه دانشجویان در این زمینه نوشت: این القاب زشت از سوی سایتی منتشر می شود که هدف تاسیس خود را ارائه تصویر درست از ایران و پرکردن خلا رسانه ای عنوان کرده است.

به نظر می رسد راه اندازی نیروگاه بوشهر و پیشرفت های چشمگیر علمی ایرانیان به قدری برای رسانه های غربی غیرقابل انکار است که دست به فرافکنی رسانه ای و تهمت زنی روی آورده اند.

هرچند وحدت و همبستگی ایرانیان در بحران های گوناگون چون جنگ تحمیلی و عبور از فتنه 88 و بحران های اقتصادی و تحریم ها مثال زدنی است با این حال رسانه ضد انقلاب بی بی سی در تحلیل کامل تحولات تاریخی ایران! می نویسد: ایرانیان مردمی که اتحاد و همبستگی بندرت داشته اند و صدمات زیادی از تفرقه دیده اند و مردمی که غرق در اعتقادات هستند و دوست و دشمن را تشخیص نمی دهند، نامید.

نوبت شمای این هفته بی‌بی‌سی فارسی این سوال را مطرح می کند که ایرانیان را به چه صفتی می شناسید؟ و در میان نظرات خود زشت ترین صفات را منتسب ایرانیان می کند.

با اینکه ایرانیان اغلب در میان سایر ملل، به میهمان نوازی و خانواده دوستی شهره اند با وجود این، بی‌بی‌سی می نویسد: ایرانیان توخالی و از خود راضی و بر خلاف نظر برخی دوستان اصلا مهمان نواز نیستند و فقط هدفشان از کشاندن مهمان به خانه نمایش دادن امکانات مالی به دیگران است!
 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 31 / 5 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد